افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک

افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک


هر جای دنیا میخواهی باش.....
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم.....
اما .......
چه کنم با روزی که قلبت صدای فریادم را در میان نوشته هایم نشنود

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ بهمن ۹۸، ۱۲:۱۴ - دچارِ فیش‌نگار
    اوف 👀
پیوندهای روزانه

۳۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته» ثبت شده است

آنچه که در افغانستان به عنوان گله، قلین، قلینگ، پیشکش، درگه گیری، ته دعایی، پدر وکیلی، پای ملک، خرکورمله، پدرنالتی، سرشکن، طمایی، و... مرسوم است.معادل همان شیربهاست و نرخ ان معمولا با نرخ روز تغییر کرده و بسته به  منطقه.طائفه , قومیت متفاوت است و مبلغی توافقی فی مابین خانواده داماد و عروس است

در حال حاضر این مبلغ از ده میلیون شروع و تا صد میلیون تومان متغییر است  

در بین پشتونها معمولا این مبلغ از تمام قومیتها بالاتر بوده و دلیل آن این است که پبشکش علاوه بر شیربها مهریه دختر نیز محسوب میشود اما جدیدا در بین پشتونها نیز این رسم دچار تغییراتی شده و با توجه به اجباری شدن ثبت ازدواجها و دریافت نکاحنامه(عقدنامه)مهریه نیز اضافه شده است که برای آنها در حال حاضر کاملا سوری بود است

اما در بین شیعه مذهبان و قومیتهای دیگر این گله جدا از مهریه محسوب میشده و میشود و مبلغ مهریه جداگانه تعیین میگردد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۳۷

خانم دکتر جعفری:

 

از هرده خانومی که به مرکز مشاوره مراجعه می کنند،

نه نفر دچار  غمباد و بغض ِ درونی هستند... و اگر کمی سربه‌سرشون بذارید چشم‌هاشون پر از اشک می‌شود!

 

از هر ده خانوم، هفت نفر عصبانی هستند و آماده‌ی پرخاشگری!

 

از هر ده خانوم، پنج نفر عفونت ِ ناحیه لگنی / مجاری اداری دارند!

 

از هر ده خانوم، سه نفر کیست ِ تخمدان، رحم یا سینه دارند!

 

غمباد...

غم‌هایی ست که روی هم انباشته می شود! بادی در بدن بوجود می آورد که از نظر طب چینی می‌تواند چرخه‌ی انرژی ِ بدن را مختل کند و روی عمل کرد دستگاه گوارش اثر منفی بگذارد!!!

انواع قرص و داروی شیمیایی می‌خورند و در نهایت، چرا جوابی نمی‌گیرند؟!

 

حرفم با پدرها، برادرها، پسران و همسرها نیست که چرا با سهل‌انگاری به این امر دامن می‌زنند!!! اون ها تربیت شدهِ من و مادرِ من و شما هستند !!!!!

روی سخنم با خود ِ خانم‌هاست...

 

 که چرا همیشه منتظر هستند یکی از راه برسد بغض‌هایشان را بشکند و اشک‌هایشان را پاک کند...؟!

گریه کردن خیلی خوبه امّا، منتظر کسی نباشید.

زیرا اگر کسی بودکه کارشما به اینجا نمیرسید!!!

 

 روش خوب‌کردن ِ حال ِ خودتون رو یاد بگیرید، وقت صرفش کنید، آزمون و خطا کنید.

شما را بخدا... کمی هم به سلامتی ِ جسم و روح و روان خودتان اهمیت دهید.

چون زن یعنی زندگی...

زن اگر حالش خوب باشه یک زندگی حالش خوب است...

شما باید با رفتارتان، شادی را به دخترانتان بیاموزید...

 

بغض داری گریه کن...

وقتی خالی شدی؛ بخند...

بخند تا خداوند رحمت‌ش را سرازیر کند.

کینه، حسادت، من و تویی، بغض، گذشته، جاری، خواهرشوهر، همسایهِ بد، نداری همه بهانه ای است تا تو، خودت را فراموش کنی! 

سلامت جسم و روحت را ....

درست غذا  بخور، مطالعه کن، ورزش کن، منتظر قضاوت نباش، عشق بورز و مهربان باش ....

زندگی ات شیرین خواهد شد! 

به إندازه وسعت مالی خود و خانواده ات شادی و مهربانی را برنامه ریزی کن ! مهم نیست النگو در دست داری یا نه، وقتی معاینه چک آپِ سالیانه انجام نمی دهی، مهم نیست خونه چند اطاق خوابه داری وقتی دندانِ خراب داری و أضافه وزن ! 

مهم نیست جهیزیه و سیسمونی دخترت چگونه است وقتی دو تا سفرِ بی دغدغه با شوهرت و بچه هات نرفتی و یک عالمه خاطره نساختی....!

مهم نیست بچه هات چه مدرکی دارند وقتی هنوز روحیه حسادت و رقابت با بقیه مردم آرامشِت رو از گرفته و شب دیر می خوابی و عصبی هستی ....! 

زن باش و زنانگی کن ........!

زود دیر میشه ! خیلی زود!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۱

00هیچ سرزمینی دیدید که متشکل از یک قوم باشد؟ 

آیا کشور های جهان اول سایر اقوامش را پس میزند ؟ 

دلیل پیشرفت این دولت ها چیست؟ 

دلیل اینکه اولین کشور جهان در طول تاریخ هستیم که از عرش به فرش افتادیم چیست؟ 

غیر از اینه که سالها قبل کشور افغانستان از همه لحاظ از کشور های برتر و صنعتی دنیا بود؟ 

اون همت و اراده کجاست ؟ اتحاد ما برادری ما رو چه کسی زیر سوال میبرد که لعنت خدا بر او و پیروانش 

 

 

اگر تغییر نکنیم ، حذف می شویم .

 برای جلوگیری از حذف شدن در بازی زندگی ، باید تغییراتی را در خودمان و زندگی مان به وجود آوریم .کلیدهای این تغییر عبارتند از :

 

کلید اول: خواستن

کلید دوم: خالی کردن ذهن از تعصب ها

کلید سوم: باور مثبت نسبت به خود

کلید چهارم: عمل کردن

 

به یاد داشته باشیم که عظمت زندگی تنها به دانستن نیست بلکه تلفیقی از علم و عمل است.

 

دنیا سال به سال و قرن به قرنپیشرفت می کند،

چون نسل بعدىکشف می کند از بین حرفایی که قدیمی ها گفته اند کدامیک اشتباه بوده،

بنابرین همیشه #شکاک باش،

همیشه خودت بیاندیش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۶

تا حالا شنیدین میگن :(( دختر و پسر ....مثل آتیش و پنبه هستند))

 

این ضرب المثل علی رغم اینکه به عنوان یک الگوی تربیتی به کار گرفته میشه ولی باید توجه داشت که از لحاظ تربیت صیحیح انسانی و اسلامی دیدگاه درستی را مطرح نمیکند  باید بدانیم که اگر سطح ارزشی نوجوان و جوان را تاحدی پرورش بدهیم و آنها را بی اراده و بی تصمیم جلوه ندهیم و توان خویشتن داری و تقوا را از آنها سلب نکنیم بدون شک به جریان تربیت آسیب وارد نمیکنم

نوجوان و جوان باید خود را چنان با ارزش و با اراده تصور کنند که خویشتن را از درون کنترل کنند و آنان نیز چنین انتظاری را در خود بپرورانند آنان باید به گونه ای بار بیایند که حتی در شرایطی کاملا دور از چشم افراد هم اگر امکان بهره وری برایشان فراهم بود به لحاظ تقوای درونی خود را نگه دارند

اما نقطه مقابل والدینی که این ضرب المثل را الگوی خود قرار میدهند والدینی هستند که افراط در معاشرت را در خانواده پایه گذاری میکنند

این نوع بینش مبنی بر اجتماعی بودن و معاشرتی بودن و در حقیقت با انگیزه مترقی بودن به وجود می آید و معمولا الگوی این خانواده ها غرب است  داشتن مهمانیهای مختلط ؛شوخی و خنده؛ غیر مقید بودن در مورد نحوه پوشش و حتی تماسهای بدنی مثل دست دادن و یا برای احوالپرسی یکدیگر را در آغوش گرفتن و حتی بوسیدن از مشخصه های این خانواده هاست

سرپیچی از الگوی اسلامی در تربیت و در تعیین حدود روابط رفتاری بین دو جنس می تواند لطمات جبران ناپذیری به نسلهای آینده وارد کند

ترقی یک جامعه یا خانواده در شهوترانی و خوشگذرانی و بی قید و بندی نیست بلکه ترقی علمی و اخلالقی داشتن روابط روابط انسانی و تربیت فرزندان به صورت افرادی مفید و مسلمان و جلوگیری از بی هویتی جوانان است

در یک کلام نه افراط و نه تفریط .....نه از طرف بوم بیفتید و نه از اون طرف خانواده و جامعه نیاز به تعادل داره تا سرپا بمونه

مثالی از دو نوع تربیت

دخترانی هستند که به دور از چشم خانواده و با گفتن هزار دروغ و به بهونه خواندن درس با دوستانشان کیف و کتابی را زیر بغل می گذارند و با دوستانشان در خیابانها پرسه میزنند و یا اینکه به اسم مدرسه از خانه بیرون رفته و.....

پسرهایی نیز هستند که خانواده ها قدرت کنترلشان را ندارند و در حقیقت برای آسوده شدن از شر آنها از نبودنشان در خانه استقبال میکنند از آنجا که نه خانه و نه خود نوجوان برنامه روشنی در زندگی ندارند آنان نیز ناگزیر به پرسه زدن در خیابانها میشوند

و این پرسه زدنها و هزار مشکل و معظل.....

 

 

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۵:۰۳

یکی که دلسوزیِ  تهِ "خیلی احمقی" هاتُ بفهمه
مهربونیِ پنهوش شده پشتِ فریادها و پرخاش هاتُ درک کنه...
یکی که دست و پاشُ گم کنه با دست پاچگیات
استرس بگیره با اضطرابات
غمش  بگیره از دلخوریات
دلش بلرزه با لرزش اشک تو چشمات...
یکی که تو رو قشنگ تر از خودت ببینه
یعنی تورو ببینه و دیگه هیشکی رو نبینه...
یکی که بغلش فقط جایِ تو باشه و دیگه قدِ تنِ هیشکی نشه
شیش دنگ حواسش جمعِ تو باشه و پرتِ همه یِ دنیا....
یکی که بلدت باشه، قهرایِ الکیتُ بفهمه و تمومِ وجودش نوازش بشه وقتِ ناز کردنات...
یکی که وجـود داشته باشه، وجــودشُ داشته باشه که پات وایسه
پایِ بدخلقی ها و تلخی ها و بچه بازیات...
یکی که بزرگ باشه و بزرگت کنه، قد بکشی تو آغوشش
یکی که
 باشــه و بودنش حالا حالاها قطع نشه، بند نیاد....

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۴۰

 

 

"ورود آقایان ممنوع"

این جمله ای بود که سر در هر جایی که فکرش را بکنید دیدیم؛

از آرایشگاه و ورودی مدرسه یِ دخترانه بگیر تا گروه و آموزشگاه...

ما را از اول از پسر جدا کردند،بچه هم که بودیم اینطور صریح نمیگفتند ولی بازی با پسر ممنوع بود،زیاد به پسر نزدیک شدن ممنوع بود و حرف زدن با آنها البته...

ما با ممنوعیتِ مصاحبت با جنس مخالف بزرگ شدیم و هم چنان با آنها رابطه داشتیم،

عاشقشان شدیم و نمیشناختیمشان چون ممنوع بود همیشه شناختنشان

 و شکست خوردیم؛

چون بلد نبودیم وقتی غم دارند چه کنیم و وقت خوشحالیشان چه کاری حال خوبشان را بهتر میکند...

ما با ممنوعیت بزرگ شدیم و از هر وقتی برای ارتباط گرفتن با این ممنوعه ها استفاده کردیم،

مدرسه را پیچاندیم و توی نیمکت پارک کنارشان نشستیم تا ببینیم چه دارد این جنس مخالف که ورودش ممنوع است به همه جا...

توی سنی که وقتش نبود درگیر روابط با آنها شدیم،فقط به این دلیل بود که بفهمیم مگر چه دارند و داریم که نزدیک شدنمان به یکدیگر غلط است...

این ممنوعیت مزیتی نداشت برایمان

فقط انگار بدتر کرد همه چیز را و ما بیش از قبل مصمم شدیم برای شناختنشان 

برای ارتباط گرفتن با آنها و شکستن تابلوهای زمانه...

پسر ها هم همین بودند؛

تا نزدیک دختری میشدند انگار یک تابلو بالای سرش بود که تو حق نزدیک شدن به من نداری...

تابلو دیدند که ورود آقایان به آرایشگاه ممنوع و فکر کردند که مگر رنگ کردن مو و گرفتن زیر ابرو چه میکند با یک خانوم،

که دخترها توی مدرسه هایشان چه میکنند که حق پا گذاشتن به آنجا را هیچ مردی نداند،

و چه خبر است توی این گروه که زده ورود آقایان ممنوع...

تا خواستند کسی را بشناسند پای هنجارشکنی ها وسط آمد و نشد،

همین شد که ندانستند زنها یک وقتهایی که اتفاقا اکثر وقت ها هم هست فقط نیاز ندارد تامین مالی باشند،

ندانستند ما یک وقتهایی به امنیت، بیشتر از هرچیز نیاز داریم و یک وقتهایی از این که هر کار کنیم باز هم زنیتمان مهم تر از همه چیز است، بیزاریم و از سنجیده شدنمان با ظاهر بغضمان میگیرد...

ندانستند یک هفته هایی باید با بدخلقی هایمان کنار بیایند و هزار برابر غرق محبتمان کنند نه اینکه قهر کنند از بداخلاقی ها

و هزار تا چیز دیگر را نفهمیدند و نذاشتند بفهمند و نتیجه اش شد اینی که میبینید...

آب که یکجا بماند میگندد و میگنداند

ممنوعیت که جار زده شود جواب عکس دارد،

جوابش میشود نشناختن جنس مخالف و این آمار طلاق که میبینیم،

جوابش میشود روز به روز بیشتر شدنِ آتنا ها و سوختنِ ستایش ها،

نتیجه اش میشود این روابط خارج از چهارچوب که بی رویه در حال افزایشند و این به یک باره افسار پاره کردن ها و این به نوعی عقده گشایی ها تو فضای مجازی و حقیقی...

شما تمام کنید این ممنوعیت ها را توی ذهنتان، تو زندگی هایتان...

به بچه هایتان نگویید فلانی پسر است و فلانی دختر دیگر زشت است دستش را بگیری و وسطِ بازی که خوشحال شدی در آغوشش بگیری،

وقتی اسم پسر یا دختر روی لبهایش آمد ابرو گره نکنید...

یادشان دهید اینها همان هایی هستند که بعدا میشوند همسر و شریک زندگی و رویاهایشان

یادشان دهید جنس مخالف دشمن نیست و ترسناک...

اصلا جنس مخالف چه صیغه ایست؟؟؟

اینها جنس مکمل ما هستند نه مخالف.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۳

گفتند ... من اگر برخیزم ..

 

تو اگر برخیزی ..

همه برمی خیزند ..

اما هیچکس نگفت ..

من اگر ادم باشم ..

تو اگر ادم باشی ..

 همه آدم میشن ..

دیگر هیچ نیازی به برخاستن نبود ..

 

آری ، این همان مفهوم ازادی است که هیجکس یاد نداد

یاد نداد چونکه صرف نداشت ، صرف فعل خواستن ..شاید آدم بودن 

آری این همان مفهوم آزادی است که از آن میترسید در گفتن معنایش ، برای خودم باور آدم شدن را دارم ، ازادی را میگویم و برای شما هر آنچه که در دل دارید ..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۴۲

یک غربى معمولا بطرى آبش را از خودش جدا نمی کند. استاد هم با بطرى آب درس می دهد، و آب تنها چیزى است که غربیها به شدت می خورند و ما نه!

هر چقدر ما شلنگ قلیون به دست داریم، این غربی ها کتاب در دست دارند کتاب جزء لاینفک زندگى این مردم است.

در جواب پرسیدن حالشان به جاى قربان شما و نوکرتم جواب روشن می دهند و شما در جریان حالشان قرار می گیرید مثلا می گویند: خوبم، کمى مریضم، خسته ام، بد نیستم، عالى ام..

وقتى لطفى می کنید مثلا از غذایتان به کسى تعارف می کنید به جاى گفتن الهى فدات بشم و دورت بگردم خیلى واضح می گویند: تو مهربانى.. و شما روزى را تصور کنید که به خاطر کارهاى معمولى چند بار به شما گفته شده مهربان هستید، آیا به سمت مهربان تر شدن نمى روید؟!

بین مشاغل مختلف تفاوت جایگاهى نیست. پزشک از اتاقش بیرون میاید و هر مریض را شخصا صدا میکند، استاد، روز اول میگوید من نه پرفسورم، نه sir، نه مسیو، من فقط "مت "( اسم کوچک) هستم.

مردم ورزش می کنند.. به معناى واقعى کلمه نه آمپول وتزریق هورمون.. نه به شرایط خاصى احتیاج دارند نه باشگاه نه وقت کافى... با دوچرخه سر کار می روند.. بارها کسانى را دیده ام که کالسکه به دست، می دویدند.. دوستى در باشگاه ، کارمندان جایى را دیده بود که وقت ناهارشان را به باشگاه مى آیند و ورزش می کنند.

وقتى نگاهتان به کسى میافتاد سریع لبخند میزند و احتمالا روز خوش میگوید، ما چرا انقدر با نگاه همدیگر مشکل داریم و چرا انقدر به هم زل می زنیم؟

از چه زمانى ما کمتر در مترو و اتوبوس براى مسن ها، صندلى خالى کردیم ؟ اینجا اگر براى مسن ها و باردارهاو بچه ها صندلى خالى نکنید علنا دیگران به شما تذکر می دهند.

با بچه ها، حیوانات و طبیعت مهربان تر بودن نشان از انسان تر بودن شما دارد.

بدون ترحم و تحقیر به ضعیف تر ها کمک میکنند. کسى احساس برتر بودن به شما نمیدهد.

در رفتارشان خود را درگیر قید و بندهای حاصل از آداب و تشریفات نمی کنند، خودشان هستند و فکرشان را صرف ارائه ی ماسک اجتماعی نمی کنند چون از اینکه خودشان باشند هراسی ندارند..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۳:۱۵

♤ دزدی فقط بالا رفتن از دیوار مردم نیست

 

♤ وقتی پزشکی برای �نفع رساندن� به همکار و رفیق رادیولوژیست خود، بیمار بی خبر از همه جا را به او حواله میکند،

این دزدی است!

 

♤ وقتی راننده تاکسی مسافر شهرستانی ناآشنا را در شهر دور خودش می چرخاند و دو برابر کرایه میگیرد،

این دزدی است!

 

♤ وقتی تعمیرکار ماشین با دست های چرب و چیلی و درحالیکه عرق پیشانی اش را پاک میکند، برای تعویض یک پیچ از شما دویست هزارتومان میگیرد، شما نمیدانید و تشکر هم میکنید، ولی خودش میداند که حق العمل اش پنج هزار تومان است،

این دزدی است!

 

♤ وقتی کارمند مملکت به جای کار، میگوید سیستم قطعه و بازی می‌کند و فیلم دانلود میکند،

این دزدی است!

 

♤ وقتی به جای حل کردن مشکل مردم، مدام وعده میدهید، اعتماد آنها را می دزدید و در ادامه ایمان و دین و باورش هم به خدا کمرنگ میشود،

این دزدی‌ است!

 

♤ وقتی استاد بدون مطالعه وارد کلاس میشود و برای پر کردن وقت کلاس از دانشجوها میخواهد یکی یکی بیایند و کنفرانس! بدهند،

این دزدی است!

 

♤ وقتی کارخانه داری به جای لیمو، اسید سیتریک می ریزد توی شیشه و به اسم آبلمیوی خالص به خلق الله میفروشد،

این دزدی است!

 

♤ وقتی مامور بهداشتی اینها را می بیند و صورتش را آنطرف میکند،

این دزدی است!

 

♤ دزدی فقط جیب بُری توی اتوبوس نیست، دزدها هم همیشه روی دست شان خالکوبی های گنده ندارند و کاپشن خلبانی نمی پوشند!

 

دزدها میتوانند بوی خوش ادکلن بدهند، ساعت گرانقیمت ببندند، میتوانند لباس مارک دار بپوشند و حرفهای قلمبه سلمبه هم پست کنند و بزنند، اما وقت و عمر مردم را بدزدند!

 

♤ دزدهای تابلودار! دزدهایی که دست و پایشان را خالکوبی اژدها میکنند، به مراتب از دزدهای کت و شلوار پوش و ادکلن  زده قابل تحمل ترند!

 

♤ احساس مسولیت و وجدان داشته باشیم!

مطمئن باشیم چوب خدا صدا ندارد

دزدی نکنیم تا مملکتمان  اصلاح شود

 

از کشورهای در حال توسعه ....از دانشگاهها و اجتماع انها تنها دزدی و خیانت را یاد نگیرید و این اموخته های پلید را در مملکت و در حق هموطن خویش نکنید

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۳:۱۰

تاریخ گواه باشد که بالای بشر چه می گذرد!!! چهار جمله از چهار کودک که در تاریخ بشر به خط سیاه حک شده است :

1_یک کودک سوری در وقت نزع آخرین مرحله زندگیش فرمود : همه چیز را به خداوند خواهم گفت ـ 

 

2_دختر نازنینی که از وحشت جنگ سوریه از صحنه جنگ فرار می کرد به خبرنگاری که تصمیم فلم برداری وی را داشت به زاری گفت: کاکاجان بخاطر خدا بی حجاب هستم عکسم را نگیر.

 

3_ کودکی دیگری چنین گفت: ای الله! از دست گرسنگی می خواهم بمیرم  نان خوردن نداریم، مرا به جنت روان کن تا در آنجا نان بخورم. 

 

4_ یک دختر افغان که در انفجاری دستش زخمی شده بود داکتر آمادگی عملیات را می گرفت تا دستش را قطع کند دخترک گفت: داکتر صاحب! آستینم را پاره نکن که جز این لباس دیگری ندارم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۳:۰۸