افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک

افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک


هر جای دنیا میخواهی باش.....
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم.....
اما .......
چه کنم با روزی که قلبت صدای فریادم را در میان نوشته هایم نشنود

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ بهمن ۹۸، ۱۲:۱۴ - دچارِ فیش‌نگار
    اوف 👀
پیوندهای روزانه

۱۵ مطلب با موضوع «خبر و مقالات» ثبت شده است

کودکی بود و گله ا‌ی گرگ،

حلقه بسته بر دورش

 راهی با سنگ‌فرشی از الماس

پشت دروازهایی از رویا

 این طرف تلخی دنیا

انطرف بهشت رویا

 

تصاویر از دانش اموزان مکاتب تحت تعلیم طالبان در بدخشان و بغلان

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۸ ، ۰۹:۲۶

پیشنهاد اول دوست اجتماعی

پیشنهاد دوم دوست همه جوره

پیشنهاد سوم ازدواج سفید

پیشنهاد چهارم ........ و انگار که پیشنهاد چهارمی دیگر وجود نخواهد داشت...

چطور می شود علت را جای دیگری جستجو کرد وقتی خودِ افراد جامعه قسمت بزرگی از این فاجعه هستند

فاجعه ای که محصولِ نوع نگرش این قبیل افراد به رابطه است

 

درصد خانواده هایی که ازدواج سفید را می پذیرند در اقلیت است

هر خانواده ای تا مدتی دوست پسر و دوست دختر را برای فرزندش می پذیرد

هیچکدام از این خانواده ها هم نمی دانند که فرزندانشان چگونه دارند از خط قرمز ها فراتر میروند و چه رابطه های مجهول الهویه و معلوم الحالی را تجربه می کنند

 

شرایط اقتصادی دامن زده به فرار جوانان از ازدواج

اما ناهنجاری دیگری هم هست که اشتیاق به ازدواج را به حداقل رسانده...

کافی ست دست دراز کنی و آدمی را که می خواهی برای آن رابطه عجیب و غریب و تعریف نشده ای که میخواهی پیدا کنی....

دیگر چیز تجربه نکرده ای باقی نمانده و آن پناه بردن از تنگناها به ازدواج در جامعه کنونی دیگر معنا و مفهومی ندارد

میل داشتن فرزند هم که با جمله ای مثل این " مگه دیوونه ام یه آدم بیگناه رو به این دنیا بیارم و بدبختش کنم " منتفی میشود

این تجربه های پیش از ازدواج از جهاتی شاید خوب باشد اما محصولش آدم های بلاتکلیفی و زخم خورده ای ست که از تنهایی شاکی هستند اما از تشکیل خانواده فراری...

محصول دیگرش افرادی هستند با تمایلات عجیب و غریب، به انحراف کشیده شده و هیچ رقمه ارضا نشده جنسی...

محصول دیگرش افرادی هستند که خودشان را دریغ نمی کنند و به دوستی های عجیب و غریب، چراغ سبز نشان می دهند و انقدر به پوچی در رابطه های متعدد میرسند که در نهایت تنها می مانند...

متجدد تر و شیک تر شده ایم اما نه آنقدر مردانگی مانده که بخواهیم ستون یک خانواده باشیم

نه آنقدر زنانگی که در کنار یک مرد بایستیم و با تدبیر به زندگی سر و سامان بدهیم...

و نه حتی آنقدر خود دار و با وجدان که تنهایی را بپذیریم و پیشنهاد دهنده و پذیرنده این چنین رابطه هایی نباشیم...

جوانانی داریم بدبین به جنس مخالف، ترسیده از تشکیل خانواده و شاید هم که حق با آن ها باشد که در این ناهنجاری اجتماعی هستند و می بینند و وقایعی تلخ و بیمارگونه تجربه می کنند

و درصد قابل توجهی از آنهایی هم که همت می کنند و ازدواج می کنند چند ماه بعد سر از اتاق های مشاوره در می آورند با داستان هایی که از شنیدنش گوش مخاطب سوت می کشد و شاید تنها آنجاست که عمق فاجعه ی روابطی که از تجرد تا تاهلِ این افراد مسیری رو به زوال داشته، تمام و کمال آشکار می شود

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۳:۴۴

 

 

باد تکنولوژی چادری ها را با چادرهایشان برد


دلت که بال نداشته باشد
عاشق پرواز که نباشی
زمینی میمانی..... 
و از فرشته بودن تنها یک نقاب بر چهره ات میماند

 

 

اگر
چادر لباس جهاد است
چرا چادری ها اسیر خودنمایی و دلبری شده اند 
اگر
چادر تمرینی برا عفیفه بودن است
چرا باد تکنولوژی چادری ها را خمیده کرده است؟
دین داشتن به چادر نیست
دین که نداشته باشی اسیر دنیا میشوی به خودنمایی و دلبری های دنیوی بسنده میکنی و از معبودت و عاشقانه هایش دور میمانی
تکنولوژی اگر چادری ها را با چادرهایشان نمیبرد
عکس گرفتن بر سر مزار یک شهید گمنام برای خودنمایی 
عکس گذاشتن و نظر پرسیدن از دیگران درباره پوشش و ارایش
و
لایو گذاشتن با ارایش و خنده و مسخره بازی در حرم با یک مرد نامحرم و یا با بینندهایی نامحرم مناسب یک خانم عفیفه و با حجاب نیست 
چادر حرمت دارد بانو......

 

 

چادر،جانماز و سجاده ،عمامه،عبا،تسبیح،قران و.... برای فخر فروشی و خودنمایی نیست همانگونه که نشانه ایمان و نزدیکی به خدا نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۳:۳۱

میدانید هرزگیها از کجا شروع شد؟
از انجایی که توی گوشمان خواندن شریک زندگی تان را باید خودتان انتخاب کنید ولی
نگفتن پسرم.... دخترم..... باید پای انتخابت بمانی
انتخاب امروز دوست شد
انتخاب فردا معشوقه شد
انتخاب بعدی صیغه شد
انتخاب بعدی ازدواج سفید
اخر هم دنبال پاک ترین و چشم و گوش بسته ترین برای ازدواج دائم
و در پس آخرین انتخاب یک فکر درگیر ماند که با ازدواج هم به آرامش نرسید

 

هَرزِگى،
فقط تماس دو بدن نیست..!
هرزگى میتواند فکرى باشد
اینکه از فکرِ معشوقى که کنارمان نشسته بیرون برویم و به فکرِ دیگرى باشیم، هرزگیست..!
اگر چیزی فراتر از اویی که زمانى، با عشق و علاقه ى شدید انتخابش کرده ایم، باشد، دچارِ تغییرات فکرىِ غلط شده ایم.
ریشه ى همه ى این تغییرات، کسى است که
یک زمانى،
در یک مکانى،
دل به عشقِ دروغین اش بسته ایم
و
حالا، تقاصِ این حماقتِ گذشته را، شخصى میدهد که تا پاىِ جانش هم که شده، دوستمان دارد
و
ما، در فکرِ اویى که نیست و نابود شده هستیم..!
هرزگىِ بزرگیست..!

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۸ ، ۰۳:۲۳

عشق یا هوس؟کدام؟

گاهی در عشق هم انسان سر خود را کلاه میگذارد

راستی مرز میان عشق و هوس کدام است؟

آیا دلدادگی در هر مرتبه و نسبت به هر چیز و هر کس عشق است؟

عشق مجازی =علاقه های زد گذر و شیفتگی های بی ملاک و بی مناسبت است

از این رو این گونه عاشقها با غورهایی سردی شان میشود و با کشمشی گرمی شان

دمدمی مزاجند یک لحظه عاشقند لحظه بعد بیزارند امروز هوا خواه سینه چاکند فردا دشمن کینه توز

این رسم عاشق نیست

عاشق اهل وفاست عاشق خانه دلش را مهمانسرای یک دوست می کند

آن کس هر روز در پی دلداری است و عاشق هزار معشوق است دروغ می گوید دامی گسترده تا صید کند

عشق کالایی نیست که بتوان به مشتریهای بسیاری فروخت و همه را راضی نگه داشت

خداوند در سوره احزاب آیه 4 فرموده است:   ((خداوند برای کسی دو دل در سینه قرار نداده است))

عشق انسان را فداکار ؛دست و دلباز؛از خودگذشته؛بی باک؛ایثارگرو....میسازد پس آنکه در دام نفس گرفتار است و از خود بیرون نمی آید و ترسو و خودخواه است و هرگز صحنه ایثار در زندگیش نبوده و نیست چگونه مدعی عشق است؟

عشق بحری است که چون بر سر طوفان آید

دست شستن ز متاع دو جهان ساحل اوست

....................

رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت

سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۵:۳۵

خواهر عزیز! برادر گرامی! 

 

اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است، اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی، اگر دوست دختر یا دوست پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که گیر می آوری آدم های جالبی نیستند، اگر مشکلت  مسائل جنسی است، اگر عاشق بچه داشتنی، اگه دلت جشن عروسی می خواهد!، اگه خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر اعتیاد داری، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپزد، اگر یکی را می خواهی که کار کند و برایت لباس و ماشین و خانه بخرد، اگر دوست داری بروی شهر بزرگتر، اگر دنبال وام هستی، اگر حوصله ات سر رفته، اگر خوشی زده زیر دلت، اگر دانشگاهت تمام شده و سر کار می روی و دیگر نمی دانی چه کار کنی، اگر عاشق کسی شده ای و نمی توانی توی شهر کوچک بدون ازدواج کردن با او باشی، اگر می خواهی سربازی ات کم بشود، اگر می خواهی طرف مال خودت باشد و با کس دیگری نباشد!!، اگر فکر می کنی برای عروسی کردن دیر شده یا نگران حرف مردمی، اگر فکر می کنی بدون انسان دیگر، کامل نیستی...

 

چاره اش ازدواج کردن نیست!!

 

می توانی بروی با آنهایی که به این دلایل ازدواج کرده اند حرف بزنی و ببینی چقدر به هدف هایشان رسیده اند.

مواظب باش از چاله در چاه نیفتی...

 

ازدواج پروسه ای جداگانه دارد که به مسائل بالا هیچ ربطی ندارد و آنهایی که برای هدف های بالا ازدواج کرده اند همین دوستان شکست خورده ی خودمان را تشکیل می دهند... ازدواج، وظیفه ی شما نیست بلکه یک انتخاب از بین صدها انتخاب مسیر در زندگی است و می توانم هزاران هزار دختر بااستعداد در شعر و هنر را نام ببرم که بعد ازدواج شعرشان افت کرد یا نابود شد، یا اینکه مثل فروغ و سیمین و پروین اعتصامی و... بعد طلاق توانستند به جایگاه واقعی شان برسند، یا اینکه مثل رابعه و قره العین در جوانی کشته شدند.

 

این پست نمی گوید که ازدواج نکنید بلکه می گوید به همین سادگی ها ازدواج نکنید و قدر زندگی تان را بدانید تا بتوانید در صورت ازدواج، زندگی دو نفره ای را تجربه کنید که لذتی مداوم و شادی ابدی باشد نه تحمل و صبر...

ازدواج، بلوغ فکری می خواهد که خیلی از ما هنوز نداریم یا اینکه طرف مقابلمان ندارد.

دقت کنیم!!

 

تازه بعد از ازدواج یادمان باشد:

برای سرگرمی خودمان، برای نیاز به دوست داشتن کسی، برای سر به راه شدن همسر، برای تحکیم بنیان خانواده!!، برای حرف مادرشوهر و عمه و خاله، برای ادامه ی نسل و ماندن نام و فامیل و تخم و ترکه مان، برای رفع تنهایی، برای انجام وظیفه ی زنانه یا مردانه، برای نگذشتن سن بارداری، برای آمدن برکت به خانه، برای تنها نماندن بچه ی اول و همبازی داشتن او!!!، برای گرفتن یارانه ی بیشتر، برای عملی کردن آرزوهای خودمان که در بچگی عملی نشده روی کسی دیگر و...

 

بچه تولید نکنیم!!

 

بچه تولید نکنید...

 

ما بچه ها اسباب بازی و عروسک و آدم آهنی نیستیم که برای دنیا آمدن ما اینقدر راحت تصمیم می گیرید، ما وسیله ی سرگرمی و عشق ورزیدن و... نیستیم. ما یک انسان مستقل هستیم!

 

بچه دار شدن علاوه بر بلوغ فکری و روحی حتی به بلوغ جسمی و اقتصادی هم نیازمند است. آن کس که دندان می دهد نان نمی دهد. بلکه نان با دو شیفت کار کردن و تا صبح سگ دو زدن درمی آید.

و تازه اگر با آن همه تلاش نان هم دربیاید آن بچه نیاز به وقت و روح و... هم دارد.

و از همه مهم تر این سوال:

پس خودتان چه؟؟؟

 

بچه باید وقتی به دنیا بیاید که پدر و مادر بعد تولد او باز هم با یکدیگر سینما و کافه و مسافرت و... بروند. روابط جنسی شان کم نشود، عصبی نباشند و از هم فاصله نگیرند، به شغل و فعالیت های اجتماعی هیچ کدام لطمه نخورد، مواظب جسم و سلامتی و زیبایی خود بعد از بچه هم باشند، وقت برای کتاب خواندن و شعر گفتن و... داشته باشند و...

 

بچه داشتن حس خیلی قشنگی است. من هم دوست دارم! اما بچه همان چهار تا کلیپ بامزه ی داخل اینترنت و موبایل نیست. خیلی سخت است و خیلی تبعات دارد. اگر با همه ی آنها آشنا هستید و برای مقابله با آنها آمادگی روانی و جسمی دارید و هدفتان از بچه دار شدن خودخواهیتان نیست اشکال ندارد. خیلی هم خوب...

فقط یادتان باشد در صورت عدم آمادگی، شما نه فقط به آن بچه که به جامعه ای خیانت کرده اید که در آن کار، مسکن و... به اندازه ی کافی وجود ندارد و به دنیا آمدن هر فرزند تازه اقتصاد و شرایط اجتماعی را بدتر می کند..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۳۱

خانم دکتر جعفری:

 

از هرده خانومی که به مرکز مشاوره مراجعه می کنند،

نه نفر دچار  غمباد و بغض ِ درونی هستند... و اگر کمی سربه‌سرشون بذارید چشم‌هاشون پر از اشک می‌شود!

 

از هر ده خانوم، هفت نفر عصبانی هستند و آماده‌ی پرخاشگری!

 

از هر ده خانوم، پنج نفر عفونت ِ ناحیه لگنی / مجاری اداری دارند!

 

از هر ده خانوم، سه نفر کیست ِ تخمدان، رحم یا سینه دارند!

 

غمباد...

غم‌هایی ست که روی هم انباشته می شود! بادی در بدن بوجود می آورد که از نظر طب چینی می‌تواند چرخه‌ی انرژی ِ بدن را مختل کند و روی عمل کرد دستگاه گوارش اثر منفی بگذارد!!!

انواع قرص و داروی شیمیایی می‌خورند و در نهایت، چرا جوابی نمی‌گیرند؟!

 

حرفم با پدرها، برادرها، پسران و همسرها نیست که چرا با سهل‌انگاری به این امر دامن می‌زنند!!! اون ها تربیت شدهِ من و مادرِ من و شما هستند !!!!!

روی سخنم با خود ِ خانم‌هاست...

 

 که چرا همیشه منتظر هستند یکی از راه برسد بغض‌هایشان را بشکند و اشک‌هایشان را پاک کند...؟!

گریه کردن خیلی خوبه امّا، منتظر کسی نباشید.

زیرا اگر کسی بودکه کارشما به اینجا نمیرسید!!!

 

 روش خوب‌کردن ِ حال ِ خودتون رو یاد بگیرید، وقت صرفش کنید، آزمون و خطا کنید.

شما را بخدا... کمی هم به سلامتی ِ جسم و روح و روان خودتان اهمیت دهید.

چون زن یعنی زندگی...

زن اگر حالش خوب باشه یک زندگی حالش خوب است...

شما باید با رفتارتان، شادی را به دخترانتان بیاموزید...

 

بغض داری گریه کن...

وقتی خالی شدی؛ بخند...

بخند تا خداوند رحمت‌ش را سرازیر کند.

کینه، حسادت، من و تویی، بغض، گذشته، جاری، خواهرشوهر، همسایهِ بد، نداری همه بهانه ای است تا تو، خودت را فراموش کنی! 

سلامت جسم و روحت را ....

درست غذا  بخور، مطالعه کن، ورزش کن، منتظر قضاوت نباش، عشق بورز و مهربان باش ....

زندگی ات شیرین خواهد شد! 

به إندازه وسعت مالی خود و خانواده ات شادی و مهربانی را برنامه ریزی کن ! مهم نیست النگو در دست داری یا نه، وقتی معاینه چک آپِ سالیانه انجام نمی دهی، مهم نیست خونه چند اطاق خوابه داری وقتی دندانِ خراب داری و أضافه وزن ! 

مهم نیست جهیزیه و سیسمونی دخترت چگونه است وقتی دو تا سفرِ بی دغدغه با شوهرت و بچه هات نرفتی و یک عالمه خاطره نساختی....!

مهم نیست بچه هات چه مدرکی دارند وقتی هنوز روحیه حسادت و رقابت با بقیه مردم آرامشِت رو از گرفته و شب دیر می خوابی و عصبی هستی ....! 

زن باش و زنانگی کن ........!

زود دیر میشه ! خیلی زود!

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۲۱

تا حالا شنیدین میگن :(( دختر و پسر ....مثل آتیش و پنبه هستند))

 

این ضرب المثل علی رغم اینکه به عنوان یک الگوی تربیتی به کار گرفته میشه ولی باید توجه داشت که از لحاظ تربیت صیحیح انسانی و اسلامی دیدگاه درستی را مطرح نمیکند  باید بدانیم که اگر سطح ارزشی نوجوان و جوان را تاحدی پرورش بدهیم و آنها را بی اراده و بی تصمیم جلوه ندهیم و توان خویشتن داری و تقوا را از آنها سلب نکنیم بدون شک به جریان تربیت آسیب وارد نمیکنم

نوجوان و جوان باید خود را چنان با ارزش و با اراده تصور کنند که خویشتن را از درون کنترل کنند و آنان نیز چنین انتظاری را در خود بپرورانند آنان باید به گونه ای بار بیایند که حتی در شرایطی کاملا دور از چشم افراد هم اگر امکان بهره وری برایشان فراهم بود به لحاظ تقوای درونی خود را نگه دارند

اما نقطه مقابل والدینی که این ضرب المثل را الگوی خود قرار میدهند والدینی هستند که افراط در معاشرت را در خانواده پایه گذاری میکنند

این نوع بینش مبنی بر اجتماعی بودن و معاشرتی بودن و در حقیقت با انگیزه مترقی بودن به وجود می آید و معمولا الگوی این خانواده ها غرب است  داشتن مهمانیهای مختلط ؛شوخی و خنده؛ غیر مقید بودن در مورد نحوه پوشش و حتی تماسهای بدنی مثل دست دادن و یا برای احوالپرسی یکدیگر را در آغوش گرفتن و حتی بوسیدن از مشخصه های این خانواده هاست

سرپیچی از الگوی اسلامی در تربیت و در تعیین حدود روابط رفتاری بین دو جنس می تواند لطمات جبران ناپذیری به نسلهای آینده وارد کند

ترقی یک جامعه یا خانواده در شهوترانی و خوشگذرانی و بی قید و بندی نیست بلکه ترقی علمی و اخلالقی داشتن روابط روابط انسانی و تربیت فرزندان به صورت افرادی مفید و مسلمان و جلوگیری از بی هویتی جوانان است

در یک کلام نه افراط و نه تفریط .....نه از طرف بوم بیفتید و نه از اون طرف خانواده و جامعه نیاز به تعادل داره تا سرپا بمونه

مثالی از دو نوع تربیت

دخترانی هستند که به دور از چشم خانواده و با گفتن هزار دروغ و به بهونه خواندن درس با دوستانشان کیف و کتابی را زیر بغل می گذارند و با دوستانشان در خیابانها پرسه میزنند و یا اینکه به اسم مدرسه از خانه بیرون رفته و.....

پسرهایی نیز هستند که خانواده ها قدرت کنترلشان را ندارند و در حقیقت برای آسوده شدن از شر آنها از نبودنشان در خانه استقبال میکنند از آنجا که نه خانه و نه خود نوجوان برنامه روشنی در زندگی ندارند آنان نیز ناگزیر به پرسه زدن در خیابانها میشوند

و این پرسه زدنها و هزار مشکل و معظل.....

 

 

 
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۸ ، ۰۵:۰۳

 

 

"ورود آقایان ممنوع"

این جمله ای بود که سر در هر جایی که فکرش را بکنید دیدیم؛

از آرایشگاه و ورودی مدرسه یِ دخترانه بگیر تا گروه و آموزشگاه...

ما را از اول از پسر جدا کردند،بچه هم که بودیم اینطور صریح نمیگفتند ولی بازی با پسر ممنوع بود،زیاد به پسر نزدیک شدن ممنوع بود و حرف زدن با آنها البته...

ما با ممنوعیتِ مصاحبت با جنس مخالف بزرگ شدیم و هم چنان با آنها رابطه داشتیم،

عاشقشان شدیم و نمیشناختیمشان چون ممنوع بود همیشه شناختنشان

 و شکست خوردیم؛

چون بلد نبودیم وقتی غم دارند چه کنیم و وقت خوشحالیشان چه کاری حال خوبشان را بهتر میکند...

ما با ممنوعیت بزرگ شدیم و از هر وقتی برای ارتباط گرفتن با این ممنوعه ها استفاده کردیم،

مدرسه را پیچاندیم و توی نیمکت پارک کنارشان نشستیم تا ببینیم چه دارد این جنس مخالف که ورودش ممنوع است به همه جا...

توی سنی که وقتش نبود درگیر روابط با آنها شدیم،فقط به این دلیل بود که بفهمیم مگر چه دارند و داریم که نزدیک شدنمان به یکدیگر غلط است...

این ممنوعیت مزیتی نداشت برایمان

فقط انگار بدتر کرد همه چیز را و ما بیش از قبل مصمم شدیم برای شناختنشان 

برای ارتباط گرفتن با آنها و شکستن تابلوهای زمانه...

پسر ها هم همین بودند؛

تا نزدیک دختری میشدند انگار یک تابلو بالای سرش بود که تو حق نزدیک شدن به من نداری...

تابلو دیدند که ورود آقایان به آرایشگاه ممنوع و فکر کردند که مگر رنگ کردن مو و گرفتن زیر ابرو چه میکند با یک خانوم،

که دخترها توی مدرسه هایشان چه میکنند که حق پا گذاشتن به آنجا را هیچ مردی نداند،

و چه خبر است توی این گروه که زده ورود آقایان ممنوع...

تا خواستند کسی را بشناسند پای هنجارشکنی ها وسط آمد و نشد،

همین شد که ندانستند زنها یک وقتهایی که اتفاقا اکثر وقت ها هم هست فقط نیاز ندارد تامین مالی باشند،

ندانستند ما یک وقتهایی به امنیت، بیشتر از هرچیز نیاز داریم و یک وقتهایی از این که هر کار کنیم باز هم زنیتمان مهم تر از همه چیز است، بیزاریم و از سنجیده شدنمان با ظاهر بغضمان میگیرد...

ندانستند یک هفته هایی باید با بدخلقی هایمان کنار بیایند و هزار برابر غرق محبتمان کنند نه اینکه قهر کنند از بداخلاقی ها

و هزار تا چیز دیگر را نفهمیدند و نذاشتند بفهمند و نتیجه اش شد اینی که میبینید...

آب که یکجا بماند میگندد و میگنداند

ممنوعیت که جار زده شود جواب عکس دارد،

جوابش میشود نشناختن جنس مخالف و این آمار طلاق که میبینیم،

جوابش میشود روز به روز بیشتر شدنِ آتنا ها و سوختنِ ستایش ها،

نتیجه اش میشود این روابط خارج از چهارچوب که بی رویه در حال افزایشند و این به یک باره افسار پاره کردن ها و این به نوعی عقده گشایی ها تو فضای مجازی و حقیقی...

شما تمام کنید این ممنوعیت ها را توی ذهنتان، تو زندگی هایتان...

به بچه هایتان نگویید فلانی پسر است و فلانی دختر دیگر زشت است دستش را بگیری و وسطِ بازی که خوشحال شدی در آغوشش بگیری،

وقتی اسم پسر یا دختر روی لبهایش آمد ابرو گره نکنید...

یادشان دهید اینها همان هایی هستند که بعدا میشوند همسر و شریک زندگی و رویاهایشان

یادشان دهید جنس مخالف دشمن نیست و ترسناک...

اصلا جنس مخالف چه صیغه ایست؟؟؟

اینها جنس مکمل ما هستند نه مخالف.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۰۳

مزار سلطان میرعبدالله واحد شهید، نوه امام حسن مجتبی(ع) و بنا به گزارش برخی منابع تاریخی پدر حضرت عبدالعظیم حسنی در جنوب شهر هرات افغانستان قرار دارد.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در هرات، مزار «سلطان میر عبدالله واحد شهید»، نوه امام حسن مجتبی (ع) و بنا به گزارش برخی منابع تاریخی پدر حضرت عبدالعظیم حسنی در جنوب شهر هرات افغانستان قرار دارد.

 این مکان مقدس همه روزه و به خصوص صبح‌های جمعه پذیرای مشتاقان و علاقه‌مندان خاندان پاک پیامبر اسلام است.

 این مکان در جنوب شهر کهنه هرات و پس از میدان «فیروزآباد» که بعدها به دروازه قندهار و اکنون به «میدان شهدای 24 حوت (اسفند)» تغییر نام یافته قرار دارد.

 محل زیارت و مزار میر عبدالواحد شهید که به «سلطان آقا» معروف است از گذشته‌های دور یکی از قبرستان‌های اصلی  در شهر هرات بوده 

 در سنگ بزرگی که بر روی مزار میرعبدالله شهید نصب شده وی را چنین معرفی می‌کند، «افتخار آل عبد مناف امیر عبدالله الواحد ابن الامام الهمام، خلاصه اولاد عترت نقاوه، احفاد ملت ظاهره امیر زیدبن الامام، شجره روضه کرم و کرامت ثمره سیالت و امامت امیرالمومنین حسن ابن اسدالله الغالب علی ابن ابی طالب(ع)»

در این آرامگاه 2 سنگ قدیمی از جنس مرمر نصب شده که بر روی یکی زندگی کامل میر عبدالله الواحد شهید نوشته شده و در رواق بالای سر در دیوار غربی زیارتگاه نصب شده است.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۸ ، ۰۳:۲۷