افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک

افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک


هر جای دنیا میخواهی باش.....
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم.....
اما .......
چه کنم با روزی که قلبت صدای فریادم را در میان نوشته هایم نشنود

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ بهمن ۹۸، ۱۲:۱۴ - دچارِ فیش‌نگار
    اوف 👀
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «ازدواج» ثبت شده است

پیشنهاد اول دوست اجتماعی

پیشنهاد دوم دوست همه جوره

پیشنهاد سوم ازدواج سفید

پیشنهاد چهارم ........ و انگار که پیشنهاد چهارمی دیگر وجود نخواهد داشت...

چطور می شود علت را جای دیگری جستجو کرد وقتی خودِ افراد جامعه قسمت بزرگی از این فاجعه هستند

فاجعه ای که محصولِ نوع نگرش این قبیل افراد به رابطه است

 

درصد خانواده هایی که ازدواج سفید را می پذیرند در اقلیت است

هر خانواده ای تا مدتی دوست پسر و دوست دختر را برای فرزندش می پذیرد

هیچکدام از این خانواده ها هم نمی دانند که فرزندانشان چگونه دارند از خط قرمز ها فراتر میروند و چه رابطه های مجهول الهویه و معلوم الحالی را تجربه می کنند

 

شرایط اقتصادی دامن زده به فرار جوانان از ازدواج

اما ناهنجاری دیگری هم هست که اشتیاق به ازدواج را به حداقل رسانده...

کافی ست دست دراز کنی و آدمی را که می خواهی برای آن رابطه عجیب و غریب و تعریف نشده ای که میخواهی پیدا کنی....

دیگر چیز تجربه نکرده ای باقی نمانده و آن پناه بردن از تنگناها به ازدواج در جامعه کنونی دیگر معنا و مفهومی ندارد

میل داشتن فرزند هم که با جمله ای مثل این " مگه دیوونه ام یه آدم بیگناه رو به این دنیا بیارم و بدبختش کنم " منتفی میشود

این تجربه های پیش از ازدواج از جهاتی شاید خوب باشد اما محصولش آدم های بلاتکلیفی و زخم خورده ای ست که از تنهایی شاکی هستند اما از تشکیل خانواده فراری...

محصول دیگرش افرادی هستند با تمایلات عجیب و غریب، به انحراف کشیده شده و هیچ رقمه ارضا نشده جنسی...

محصول دیگرش افرادی هستند که خودشان را دریغ نمی کنند و به دوستی های عجیب و غریب، چراغ سبز نشان می دهند و انقدر به پوچی در رابطه های متعدد میرسند که در نهایت تنها می مانند...

متجدد تر و شیک تر شده ایم اما نه آنقدر مردانگی مانده که بخواهیم ستون یک خانواده باشیم

نه آنقدر زنانگی که در کنار یک مرد بایستیم و با تدبیر به زندگی سر و سامان بدهیم...

و نه حتی آنقدر خود دار و با وجدان که تنهایی را بپذیریم و پیشنهاد دهنده و پذیرنده این چنین رابطه هایی نباشیم...

جوانانی داریم بدبین به جنس مخالف، ترسیده از تشکیل خانواده و شاید هم که حق با آن ها باشد که در این ناهنجاری اجتماعی هستند و می بینند و وقایعی تلخ و بیمارگونه تجربه می کنند

و درصد قابل توجهی از آنهایی هم که همت می کنند و ازدواج می کنند چند ماه بعد سر از اتاق های مشاوره در می آورند با داستان هایی که از شنیدنش گوش مخاطب سوت می کشد و شاید تنها آنجاست که عمق فاجعه ی روابطی که از تجرد تا تاهلِ این افراد مسیری رو به زوال داشته، تمام و کمال آشکار می شود

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۳:۴۴

جلوی صندوق نشسته بود و چشمان به غم نشسته اش تا انسوی خیالاتش کشیده شده بود و اشکهایش بی اختیار و بی صدا در پی هم میلغزیدند

هر چند گاهی بخودش می امد و نگاهی به صفحه گوشی می انداخت و مایوسانه شماره ایی را میگرفت

جلوی صندوق پر بود از ادمهایی که با لبخندنامه ترخیص را در دست داشتند و قدم نورسیده را بهم تبریک میگفتند و تنها کسی که در هیاهوی خندها،بی صدا گریه میکرد او بود

ناامید از گرفتن شماره شد و خود را به ای سی یو نوزادان رساند و صورت خیسش را به شیشه چسباند .بغضش امانش را برید و اشکهایش در میان فریادها که میزد تا عرش بالا رفت

حراست بیمارستان دوان دوان به او نزدیک شدند و در سیل نگاههای خیره او را به عقب هول دادند و شروع به توهین کردند یکی گفت:روزی که صیغه شده بودی فکر اینجا را هم میکردی. کی حاضره فامیلیش رو به یه بچه صیغه ایی بده؟برو بی پدر براش شناسنامه بگیر .برای تو چه فرقی داره پدرش کی باشه

اون یکی با خنده ایی  چندش اور گفت:غصه نخوربا پول صیغه بعدی خرج بیمارستان در میاد فقط نخوای از هر کدومشون یه بچه بیاریا

و صدای خنده و نگاههای تخقیرامیز جمعیت بود که بر سر زن جوان فرو میریخت و هیچ کس حتی نمیدانست عشق قرار نبود به صیغه ختم شود و فرزندش بی پدر با قلبی که در استرس اشکهای تنهایی نارس تشکیل شده پا به دنیایی کثیف و نامرد بگذارد

 

لااقل مرد باشید و‌پای ثواب جاریه صیغه خود بمانید وقتی لباس ثواب بر تن گناهتان میکنید مرد باشید ادم باشید و دیگری را قربانی هوس رانی و لجن زار شهوت خود نکنید

تکلیف فرزندان صیغه را در میان هوسرانیهایتان به فراموشی نسپارید

 

 

 اشتباه تو....

تنها به دام انداختن کبوتر نبود

تو.......

گندم را بی اعتبار کردی 

کاش میفهمیدی.....

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۹۸ ، ۰۴:۱۷

عشق یا هوس؟کدام؟

گاهی در عشق هم انسان سر خود را کلاه میگذارد

راستی مرز میان عشق و هوس کدام است؟

آیا دلدادگی در هر مرتبه و نسبت به هر چیز و هر کس عشق است؟

عشق مجازی =علاقه های زد گذر و شیفتگی های بی ملاک و بی مناسبت است

از این رو این گونه عاشقها با غورهایی سردی شان میشود و با کشمشی گرمی شان

دمدمی مزاجند یک لحظه عاشقند لحظه بعد بیزارند امروز هوا خواه سینه چاکند فردا دشمن کینه توز

این رسم عاشق نیست

عاشق اهل وفاست عاشق خانه دلش را مهمانسرای یک دوست می کند

آن کس هر روز در پی دلداری است و عاشق هزار معشوق است دروغ می گوید دامی گسترده تا صید کند

عشق کالایی نیست که بتوان به مشتریهای بسیاری فروخت و همه را راضی نگه داشت

خداوند در سوره احزاب آیه 4 فرموده است:   ((خداوند برای کسی دو دل در سینه قرار نداده است))

عشق انسان را فداکار ؛دست و دلباز؛از خودگذشته؛بی باک؛ایثارگرو....میسازد پس آنکه در دام نفس گرفتار است و از خود بیرون نمی آید و ترسو و خودخواه است و هرگز صحنه ایثار در زندگیش نبوده و نیست چگونه مدعی عشق است؟

عشق بحری است که چون بر سر طوفان آید

دست شستن ز متاع دو جهان ساحل اوست

....................

رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت

سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۵:۳۵

 

 

 ما یه معضل داریم اسمش کمبود ج ن س ی و یا کمبود های عاطفی یا حمایتی و روحی هست ما بخاطر باورهای دینی و افراطی تحت فشاریم وقتی میترکیم یا هرزه گی مردانه - زنانه یا قانون صیغه موقت و ... اینها از توش میزنه بیرون!!

که حتی همین صیغه هم نتونست این بحران رو حل کنه و خیلیها به روشهای خلاف و ظاهری اسلامی وارد همین معقوله میشن

این مطلبگویای احوال بعضیا در جامعه است که زخمها رو پیدا میکنن و از کمبودها سواستفاده میکنن و دایه مهربانتر از مادر میشوند و شرمنده به زبان اوردن بعضی کلمات شرم اوره و مطلب رو باز نمیکنم ومجبور شدم با این مثالها مطلب رو بنویسم  اگر نگاهی به جامعه بندازید خودتون میفهمید

 

 

روی صحبت با اقایون یا خانم ها نیست اصلا جنسیت مطرح نیست و امکانش هست هر کسی باشه

 خانم ها و دختر خانم ها

که هر اندازه هم بگویند و ادعا کنند زرنگ هستند ولی باز هم متاسفانه بخاطر ذاتی که دارند یک مرحله از آقایون عقب هستند

مگه دوره های فشرده و جبرانی دوز و کلک و نامردی را یه عمر گذرونده باشند !

این تجربه چیزی نیست که مثلا با گرفتنمچ یه بقال برای دله دزدی 1000 تومنی و ... بدست بیاد این تجربه را کسی میتونه بگه داشته که هست و نیستش رو ازش گرفته باشند - شرافت و انسانیتش رو

و خب چنین ادمهایی اونقدر اذیت می شوند که اگر هم یه زمانی فرشته بوده اند الان دیگه نیستند و خودشان هم یه خون آشام خطرناک تر از خون آشام های کهنه کار هستند !

چرا؟؟

چون اینها هنوز میش هستند اما از درون گرگ شده اند و خب میش رو میبرن لابلای بقیه میش ها و نیمه شب ماه که کامل شد یعنی در اولین فرصت ممکنه این تغییر جنسیت ذاتی را با ریختن خون چند تا میش دیگه جشن میگیرن و اسمش رو میگذارند انتقام !!!

خب اخه روانی اگه میخواهی انتقام بگیری میش های بدبخت چه گناهی دارند اگه خیلی زورت میرسه برو سراغ همون که این بلا رو به سرت اورده.اشتباهی که یک گرگ صفت در حق تو کرد تو در حق دیگری نکن

حال که دوره خون اشامی رو گذرانده ای و بارها این طرف و ان طرف مورد خیانت و دزدی و دروغ  و ... قرار گرفته ای خواهش میکنم تلاش کن خوش آشام بهتری باشی و ادمهای دیگه را به این دام نکشونی.

 

خون اشام هم که میخواهی باشی باش ! اما زمانی موجود دیگری بوده ای ! به حرمت ان گذشته دور و یا نزدیکت که بر باد داده ای خون آشام بهتری باش! تا انتهای سیاهی ها نرو! اگر قرار است خونی بخوری یک قربانی داشته باش ! همه را برای فقط یک وعده نوشیدن خون قربانی نکن! اگر همه خون آشام باشند خودت هم خونی برای نوشیدن دیگر پیدا نخواهی کرد! برای بد بودنت حدی تعریف کن

 

 خون اشامهای عزیز همه جامعه مثل شما نیستند هنوز هم فرشته هایی وجود دارند که شاید در چشمان شما شیطان صفت نمود کنند 

میشد برای بد بودن هم درجه تعریف کرد  با خودت که صادق نباشی وجدانت میرود - وجدانت که رفت نور خدا هم می رود - نور خدا هم که رفت تو چهلچراغها ببند و درخشان شو ولی بی فایده است از درون مرده ای - پوسیده ای - تیره ای - تاریکی! برای خودت فتوی میدهی و خودت را عالم حق میدانی ! کم کم ادعای خدایی هم میکنی! همه چیز میشوی درحالیکه هیچ چیز هستی ! 

 

 لعنت به هرچه کلمه دوسته- عشق و... اخمهاتون رو هم در هم نکشید  به هیچ ادمی هم بد بین نیستم مثله بعضی دیوانه ها که به سایه خودشان هم شک و تردید دارند. نه من حالم خوبه و شکاک و .. هم نیستم ولی حرفم سر دلیل و منطق هست.

 

..............................

 

نتیجه گیری : به دنیا و ادمهاش نه امیدوار باش نه اعتماد کن و نه دلبسته باش و نه و نه و نه و نه و نه !

اینجا چیزی برای شادیت وجود ندارد مگر اینکه خودت حداقل با خودت صادق و مهربان باشی 

 

 انسانها ظلم را با ظلم پاسخ می دهند. کمتر کسی را می توان یافت که بعد از مظلوم واقع شدن ظالم نشده باشد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۵۳

خواهر عزیز! برادر گرامی! 

 

اگر مشکلت تنها بودن است، اگر مشکلت حرف خانواده و فامیل است، اگر فکر می کنی به سنی رسیده ای که باید ازدواج کنی، اگر دوست دختر یا دوست پسر مناسب گیر نمی آوری یا آنهایی که گیر می آوری آدم های جالبی نیستند، اگر مشکلت  مسائل جنسی است، اگر عاشق بچه داشتنی، اگه دلت جشن عروسی می خواهد!، اگه خانواده اذیتت می کنند و می خواهی مستقل بشوی، اگر اعتیاد داری، اگر یکی را می خواهی که خانه را تمیز کند و غذا بپزد، اگر یکی را می خواهی که کار کند و برایت لباس و ماشین و خانه بخرد، اگر دوست داری بروی شهر بزرگتر، اگر دنبال وام هستی، اگر حوصله ات سر رفته، اگر خوشی زده زیر دلت، اگر دانشگاهت تمام شده و سر کار می روی و دیگر نمی دانی چه کار کنی، اگر عاشق کسی شده ای و نمی توانی توی شهر کوچک بدون ازدواج کردن با او باشی، اگر می خواهی سربازی ات کم بشود، اگر می خواهی طرف مال خودت باشد و با کس دیگری نباشد!!، اگر فکر می کنی برای عروسی کردن دیر شده یا نگران حرف مردمی، اگر فکر می کنی بدون انسان دیگر، کامل نیستی...

 

چاره اش ازدواج کردن نیست!!

 

می توانی بروی با آنهایی که به این دلایل ازدواج کرده اند حرف بزنی و ببینی چقدر به هدف هایشان رسیده اند.

مواظب باش از چاله در چاه نیفتی...

 

ازدواج پروسه ای جداگانه دارد که به مسائل بالا هیچ ربطی ندارد و آنهایی که برای هدف های بالا ازدواج کرده اند همین دوستان شکست خورده ی خودمان را تشکیل می دهند... ازدواج، وظیفه ی شما نیست بلکه یک انتخاب از بین صدها انتخاب مسیر در زندگی است و می توانم هزاران هزار دختر بااستعداد در شعر و هنر را نام ببرم که بعد ازدواج شعرشان افت کرد یا نابود شد، یا اینکه مثل فروغ و سیمین و پروین اعتصامی و... بعد طلاق توانستند به جایگاه واقعی شان برسند، یا اینکه مثل رابعه و قره العین در جوانی کشته شدند.

 

این پست نمی گوید که ازدواج نکنید بلکه می گوید به همین سادگی ها ازدواج نکنید و قدر زندگی تان را بدانید تا بتوانید در صورت ازدواج، زندگی دو نفره ای را تجربه کنید که لذتی مداوم و شادی ابدی باشد نه تحمل و صبر...

ازدواج، بلوغ فکری می خواهد که خیلی از ما هنوز نداریم یا اینکه طرف مقابلمان ندارد.

دقت کنیم!!

 

تازه بعد از ازدواج یادمان باشد:

برای سرگرمی خودمان، برای نیاز به دوست داشتن کسی، برای سر به راه شدن همسر، برای تحکیم بنیان خانواده!!، برای حرف مادرشوهر و عمه و خاله، برای ادامه ی نسل و ماندن نام و فامیل و تخم و ترکه مان، برای رفع تنهایی، برای انجام وظیفه ی زنانه یا مردانه، برای نگذشتن سن بارداری، برای آمدن برکت به خانه، برای تنها نماندن بچه ی اول و همبازی داشتن او!!!، برای گرفتن یارانه ی بیشتر، برای عملی کردن آرزوهای خودمان که در بچگی عملی نشده روی کسی دیگر و...

 

بچه تولید نکنیم!!

 

بچه تولید نکنید...

 

ما بچه ها اسباب بازی و عروسک و آدم آهنی نیستیم که برای دنیا آمدن ما اینقدر راحت تصمیم می گیرید، ما وسیله ی سرگرمی و عشق ورزیدن و... نیستیم. ما یک انسان مستقل هستیم!

 

بچه دار شدن علاوه بر بلوغ فکری و روحی حتی به بلوغ جسمی و اقتصادی هم نیازمند است. آن کس که دندان می دهد نان نمی دهد. بلکه نان با دو شیفت کار کردن و تا صبح سگ دو زدن درمی آید.

و تازه اگر با آن همه تلاش نان هم دربیاید آن بچه نیاز به وقت و روح و... هم دارد.

و از همه مهم تر این سوال:

پس خودتان چه؟؟؟

 

بچه باید وقتی به دنیا بیاید که پدر و مادر بعد تولد او باز هم با یکدیگر سینما و کافه و مسافرت و... بروند. روابط جنسی شان کم نشود، عصبی نباشند و از هم فاصله نگیرند، به شغل و فعالیت های اجتماعی هیچ کدام لطمه نخورد، مواظب جسم و سلامتی و زیبایی خود بعد از بچه هم باشند، وقت برای کتاب خواندن و شعر گفتن و... داشته باشند و...

 

بچه داشتن حس خیلی قشنگی است. من هم دوست دارم! اما بچه همان چهار تا کلیپ بامزه ی داخل اینترنت و موبایل نیست. خیلی سخت است و خیلی تبعات دارد. اگر با همه ی آنها آشنا هستید و برای مقابله با آنها آمادگی روانی و جسمی دارید و هدفتان از بچه دار شدن خودخواهیتان نیست اشکال ندارد. خیلی هم خوب...

فقط یادتان باشد در صورت عدم آمادگی، شما نه فقط به آن بچه که به جامعه ای خیانت کرده اید که در آن کار، مسکن و... به اندازه ی کافی وجود ندارد و به دنیا آمدن هر فرزند تازه اقتصاد و شرایط اجتماعی را بدتر می کند..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۸ ، ۰۵:۳۱

آنچه که در افغانستان به عنوان گله، قلین، قلینگ، پیشکش، درگه گیری، ته دعایی، پدر وکیلی، پای ملک، خرکورمله، پدرنالتی، سرشکن، طمایی، و... مرسوم است.معادل همان شیربهاست و نرخ ان معمولا با نرخ روز تغییر کرده و بسته به  منطقه.طائفه , قومیت متفاوت است و مبلغی توافقی فی مابین خانواده داماد و عروس است

در حال حاضر این مبلغ از ده میلیون شروع و تا صد میلیون تومان متغییر است  

در بین پشتونها معمولا این مبلغ از تمام قومیتها بالاتر بوده و دلیل آن این است که پبشکش علاوه بر شیربها مهریه دختر نیز محسوب میشود اما جدیدا در بین پشتونها نیز این رسم دچار تغییراتی شده و با توجه به اجباری شدن ثبت ازدواجها و دریافت نکاحنامه(عقدنامه)مهریه نیز اضافه شده است که برای آنها در حال حاضر کاملا سوری بود است

اما در بین شیعه مذهبان و قومیتهای دیگر این گله جدا از مهریه محسوب میشده و میشود و مبلغ مهریه جداگانه تعیین میگردد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۳۷