افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک

افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک


هر جای دنیا میخواهی باش.....
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم.....
اما .......
چه کنم با روزی که قلبت صدای فریادم را در میان نوشته هایم نشنود

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ بهمن ۹۸، ۱۲:۱۴ - دچارِ فیش‌نگار
    اوف 👀
پیوندهای روزانه

۲۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «افغانستان» ثبت شده است

● 4 نفر از پیامبرانی که عرب.زبان بودند:
- حضرت هود(ع)
- حضرت صالح(ع)
- حضرت شعیب(ع)
- حضرت محمد(ص)
● پیامبرانی که با هم پسرخاله بودند:
- حضرت عیسی(ع) و حضرت یحیی(ع)
● پیامبرانی که هرگز ازدواج نکردند:
- حضرت عیسی(ع)
- حضرت یحیی(ع)
● پیامبرانی که با هم برادر بودند:
- حضرت موسی(ع) و حضرت هارون(ع)
- حضرت اسمائیل(ع) و حضرت اسحاق(ع)
● پیامبرانی که پدر و پسر بودند:
- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسماعیل(ع)
- حضرت ابراهیم(ع) و حضرت اسحاق(ع)
- حضرت یعقوب(ع) و حضرت یوسف(ع))
● پیامبرانی که دو نام داشتند:
- حضرت محمد(ص)- احمد
- حضرت یونس(ع)- ذوالنون
- حضرت عیسی(ع)- مسیح
- حضرت خضر(ع)- ملیقا
- حضرت یعقوب(ع)- اسرائیل
- حضرت یوشع بن نون(ع)- ذوالکفل
● پیامبر اکرم(ص) چند مرتبه به معراج رفتند؟
-« 2 مرتبه »
● حضرت یونس(ع) چند شبانه.روز در شکم ماهی بودند؟
-« 7 شبانه.روز »
● تعداد پیامبرانی که در بنی.اسرائیل مبعوث شدند:
-« 600 پیامبر »
● پیامبرانی که پادشاه روی زمین بودند:
- حضرت سلیمان(ع)
- حضرت ذوالقرنین(ع)
● آخرین پیامبری که وارد بهشت می.شود؟
- «حضرت سلیمان(ع)»
● پیامبرانی که با هم، هم.عصر بودند؟
-« حضرت خضر(ع)
حضرت موسی(ع)
حضرت شعیب(ع)
- حضرت ابراهیم(ع)
‌حضرت لوط(ع)
حضرت یعقوب(ع) 
حضرت یوسف(ع)
● پیامبرانی که مقام امامت هم داشتند؟
- «حضرت محمد(ص)
- «حضرت ابراهیم(ع)
● کدام پیامبر(ع) در کشور ایران مدفون است؟
- «حضرت دانیال نبی(ع) در شهر شوش دانیال»

● کدام یک از پیامبران را سر بریدند؟
- «حضرت یحیی(ع)»

● قبر حضرت موسی(ع) توسط چه کسی کنده شد؟
-« حضرت عزرائیل(ع)»
● کدام پیامبر(ع) داماد یکی دیگر از پیامبران(ع) بود؟
- «حضرت موسی(ع) داماد حضرت شعیب(ع) بود
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۳۳

رابطه ای هست در فرنگ که به آن میگویند :« لانگ دیستنس»
یعنی دو معشوقه،وابسته به هم اما دور از هم..
دراین رابطه نه‌نامهربانی هست و نه بی معرفتی اما یک جای کار میلنگد و این لانگ بودنِ دیستنسشان است!
اینکه عصبانیت و مهربانی و عشق و علاقه را باید از طرز تایپ کردن و یا از صدایش بفهمی..
گاهی در دلت غوغاست که فقط چنددقیقه رودرروی تو باشد فقط نگاهش کنی..
اما نمیشود،نیست،نمیتوانی..
بوسه و آغوش هایی که نوشته میشود ولی حس نمیشود..
حال بگذریم از سوء تفاهم هایی که بوجود میاید..
آخر نمیشود به این پیام ها یک فایل اضافه کرد که این گله گذاری و اخم ها از سر نیاز است،که تورا کنار خودم کم دارم..
کم کم برای پیش گیری از ناراحتی ها و تنش ها سکوت میکنی و به خودت وعده میدهی که باشد برای روزی که آمد..
اینجوری است که این رابطه ها باعث‌میشود؛
نخواهی،نشنوی،نگویی و حتی نبینی..
حالا حساب کن فرد مورد نظر دراین رابطه نزدیکتر از دوست باشد یا یک آشنای مجازی..
فرض کن مرد زندگیت، زن زندگیت باشد، دیگر واوِیلاست..
آن وقت است که قلب آدم در هر پیام و کلام و زنگی.. از خواستن و نداشتن پاره پاره میشود.
.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۰:۰۰

 

 

در نشست ادبی  برسی ادبیات افغانستان در 32 نمایشگاه بین اللملی کتاب تهران در سالن علامه دهخداـ  سالن ناشران خارجی

 

نصیر احمد آرین، استاد دانشگاه افغانستان بیان کرد: شعر معاصر افغانستان بعد از طالبان را می‌توان به دو دوره‌ی دهه اول بعد از طالبان و دهه دوم تقسیم کرد.


دانشجوی دکترای دانشگاه علامه طباطبایی اظهار کرد: با عبور طالبان، موج جدید فرهنگی در هرات، کابل و بلخ شکل گرفت و در این دوره شاعرانی نظیر روح‌الله بهرامیان، روح‌الامین امینی، شهیر داریوش و ... ظهور کردند.


وی درباره‌ی ویژگی‌های اشعار دهه‌ی اول بعد از طالبان گفت: اشعار این دهه مولفه‌ مهمی را کم داشت. در شعرهای این دوره دچار شک و حس تعلیق معنا نمی‌شویم. در حالیکه این حس تعلیق و عدم معنا در امر شعر و شاعری بسیار مهم و مطرح بوده است. طوریکه این حس تعلیق را می‌توان به‌‌خوبی در اشعار مولانا شاهد بود.


آرین اضافه کرد: شعرهای دوره‌ی اول بعد از طالبان، از لایه‌های تفسیری چندانی برخوردار نبوده و دلیل این امر فوران خلاقیت در شعرهای جوانان شاعر، اشتیاق عبور از یک مرحله، آزادی در شعرسرایی و عقده‌گشایی از مسائلی بود که بعد از خروج طالبان در افغانستان روی داد. البته رشد فضای مجازی توانست ادبیات افغانستان را به سایر ملت‌ها معرفی کند و این از مزیت‌های این دوره بود.


وی درباره‌ی ویژگی اشعار دوره‌ی دوم بعد از طالبان گفت: اشعار این دوره، واجد لایه‌های تفسیری شده و برخلاف نظام شعری قبلی، دموکراتیک می‌شود، به گونه‌ای که از اشعار می‌توان برداشت‌های متفاوت داشت. همچنین در اشعار این دوره شک معنایی به وجود می‌آید و حس تعلیق جای قطعیت معنایی را می‌گیرد.


آرین با اشاره به سیر تحول شاعران افغانی طی 18 سال گذشته بیان کرد: از شاعران این دوره می‌توان به مهتاب ساحل، مژگان فرامنش، رامین مظهر، تمنا توانگر و هلال فرشیدگر اشاره کرد.


وی در پایان خاطرنشان کرد: در حوزه‌ی شعر سپید و نیمایی، اشعار افغانستان در حالت جنینی قرار دارند و بیشتر از آنکه تولد یابند، سقط می‌شوند و در این سبک شاعران افغانی دچار توهم و عیب تکنیک هستند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۶:۲۱

 

کتاب «راز خوابیده» نوشته‌ی «رزاق مامون»، اگرچه به واسطه‌ی سال‌ها جنگ و خشونت و کشتار و سندسوزی در افغانستان از سویی و عدم انتشار اسناد واقعیِ دولت‌های دخیل در بحران سال‌های اخیر افغانستان از دیگر سو از فقر منابع دست اول و موثق رنج می‌برد، اما بی‌گمان چنان که خود نویسنده مدعی است؛ تا حدودی توانسته است راز پنهان اسارت و قتل «دکتر نجیب الله» را از پس پرده‌ها بیرون بکشد و روشنایی ولو کم‌نور بر این فصل سیاه تاریخ افغانستان بتاباند.

سقوط دولت نجیب‌الله و در نهایت قتل وی که از اولین دخالت‌های ملموس امریکا و غرب در دیگر کشورها پس از جنگ سرد بوده است، از این جهت که سرزمین افغانستان را به خاک مستعدی برای پرورش آنچه بعدها بنیادگرایی مذهبی (در قاموس «طالبان»، «القاعده» و دیگر شعوب آن) نامیده شد، تبدیل کرد از اهمیت بالایی برخوردار است. شاید ایالات متحده برای نخستین بار مدل پساجنگ سرد خود را در افغانستانِ بعد از نجیب‌الله پیاده کرد. بدین شکل که با سیاه‌نمایی معمول تبلیغاتی و فعال‌سازی بنیادگرایان مذهبی در قامت مجاهدان رهایی بخش، نخست هیولایی رسانه‌ساز که از نجیب‌الله ساخته بود و به خورد جامعه‌ی جهانی و حتا مردم افغانستان داده بود را از صحنه محو کرد، سپس با برآوردن دولتی دینی و به غایت واپس‌گرا و متحجر به نام طالبان (که بنا بر مدعیات همین کتاب سازمان استخبارات این دولت را خود ایالات متحده، انگلستان و پاکستان سامان دادند) در کنار مخدوش کردن حافظه‌ی تاریخی مردم افغانستان و جهان، زمینه‌ی دخالت مستقیم و ناجیانه‌ی خود را در این کشور فراهم کرد و مدل دموکراسی جنگی خود را این‌گونه استوار کرد که ببینید؛ «ایالات متحده شما را از چنگ طالبان رهانید و به بهشت کرزای رهنمون کرد.» چه بسیار بوق‌ها که از پی هم این نغمه را جار زده‌اند بی‌آنکه در صدد این برآیند که بگویند آیا قبل از طالبان سرزمین افغانستان عاری از سامان و حداقل امکان زیستن بود و آیا تاریخ افغانستان از عصر طالبان شروع شده بود و بلندتر از همه آیا مگر طالبان هرزه‌علف‌های خودرویی بودند که اینک با تیغ امریکایی باید از خاک افغانستان زدوده شوند؟

رزاق مامون در این کتاب دو اسم را مورد تاکید قرار داده است. «غرزی خواخوگی» و «شهنواز تنی» کسانی هستند که نه تنها در دوران حکومت نجیب‌الله در صدد کودتایی ناموفق و بفرموده‌ی اربابان خارجی خود برآمده بودند، بل‌که پس از سقوط نجیب‌الله و واپس نشاندن ائتلاف شمال از قدرت موقت توسط طالبان، از همان اربابان خارجی خود ماموریت یافتند در اولین فرصت نجیب‌الله را از دفتر سازمان ملل بیرون کشیده و از بین ببرند و بعد از آن به سرعت سازمان امنیت طالبان را برقرار سازند. این دو تن بنا بر اطلاعاتی که هم در کتاب و هم در پیشگفتار آن ارائه می‌شود، حتا بعد از سقوط طالبان نیز در مرکزیت قدرت جدید باقی می‌مانند تا نخ تسبیحی باشند که دانه‌هایی چون کرزای و ملاعمر و بن لادن را به شیخک تسبیح که دولت‌های غربی باشند متصل ‌کنند.

همچنین در کتاب می‌خوانیم که به رغم پناهندگی اسارت‌گونه‌ی نجیب الله در دفتر کابل سازمان ملل، در دوران حکومت موقت ائتلاف شمال، روابط خوبی میان احمدشاه مسعود و دکتر نجیب برقرار بوده، به گونه‌ای که نجیب گاهی مشورت‌ها و تذکراتی که لازم می‌دیده‌ است را به وی منتقل می‌کرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ فروردين ۹۸ ، ۱۰:۰۵

همو کاغذ اخبار کیک پر که از کیک کرده مزه دار بود یادتان است که با دندان تراشش میکردیم؟ همو الکول زدن پیش از پیچکارى که از سوزن پیچکارى کرده خطرناکتر بود؟ همو رنگ پوقانه هاى هوایى از دور؟؟؟ بلى کلش در اشتکى، بیخبر از سیاست و جنگ

 

طفولیت امرا در یک صلح نسبى در کابل به یاد دارم. در کودکى زمانیکه رنگ پوقانه ها را از دور میدیدیم دو پا داشتیم دوى دیگر قرض میکردیم، از بزرگان پول میگرفتیم و پوقانه میخریدیم، اغلبا" آبى یا گلابى یا زرد خالخالى. از جنگ و سیاست اصلا" چیزى نمى فهمیدیم، تنها داکتر نجیب و کشتمند را میشناختم، مچم چرا کشتمنده.

 

از وحشت جنگ زمانى خبر شدم که پدرم زخمى شد، چهارصد بستر را شناختم و در آنجا بوى الکول، تینچر، مردم با پاها و دستهاى قطع شده را دیدم... فهمیدم که دنیا تنها همان پوقانه هاى رنگه، مرغک و کفترک جورشده از حلوائ سر سوته، آیس کریم، اسفلس، ده بى سى، چشم پتکان، آبوبه جان آبوبه، الم دلم اسپاتنگ و اکو بکو سرسندوکو نیست... زنده گى با ماین و زخم و تینچر و بنداژ و چهارصد بستر، بعدتر گرررمبب راکت و بمهاى خوشه یى مارا آشنا ساخت. زنده گى دیگر پوقانه' هوایى' نبود که تارش را در انگشت خود گره میکردیم، دیگر پوقانه' دیوالى نبود که در جاکت خود میمالیدیم، در بالشت بالا میشدیم و در دیوار میچسپاندیم. زنده گى دیگر پوقانه ترکیده' نبود که پارچه هایش را با دهن پوقانه گک هاى خردتر میساختیم و با دندان میکفاندیم که تققققق کند، حتى پس مانده هاى پوقانه را میجویدیم، یادتان است که غژژ غژژ میکرد چى اشتکهاى بودیم تا آخرین رمق حیات پوقانه از آن بهره میبردیم ☺ با دخترهای کوچه گی در آخر از لاشتیک پوقانه انگشتر میساختیم و خاله گکانى میکردیم

 

این همه لذت و بهره جویى از یک پوقانه' بیچاره تنها در روزهاى صلح مزه میداد روزهاییکه در بخش مصرف پوقانه (بر اساس تیورى اقتصاد سیاسى هم مکسیمالیست بودیم و هم یوتیلیتاریست، هم مکرو ایکونومیک میسنجیدیم و هم میکرو ایکونومیک). 

دیشب صحبت هاى تیلفونئ طولانى با دو دوستم داشتم که به نحوى مخالف مذاکرات صلح بودند (دو مخاطب خاص) و از بعضى پستهایم در مورد صلح انتقاد کردند.

عزیزانم! بگذارید اولاد افغان رنگهاى خوب را تجربه کند، جنگ، بمب، راکت، بى ٥٢ و چینوک و مچم چطورکایى تنها بدبخت میسازد.

 

گاندى میگوید صلح باید راه باشد نه هدف، من میگویم بلى گاندى جى صدقى جان لاغرت و کالاى سفیدت که هیچ تاحالى نفامیدم که همو سارى است یا لنگ، خو به هر صورت صلح باید راه باشد درست گفتى، راه مملو از رنگهاى خوب. صلح رنگ همان پوقانه هایست که من از آن لذت میبردم، همان کاغذ اخبار زیر کیک است که از کیک کرده مزه دارتر بود، با دندان میتراشیدیم و لذت میبردیم بى خبر از دندانهاى زهرئ انتحار و انفجار. صلح همان پنبه گک الکول پر بود که قبل از پیچکارى و واکسین مارا وارخطا میساخت (ولى به فایده ما بود و اقلا" فلج نمیشدیم یا نمى مردیم) صلح آن همه خوبیهایست که آنرا اشتکانه تجربه کردیم.

پس مخالفت با صلح نمایانگر ضعف در حس انسانیت است، ضعف در لمس آن همه خوبیها، رنگها، مزه ها و عدم روادارئ آن به اشتکها.

بانیش که بیایه صلح کنه، بان که بچیش پوقانه را بکفانه نه بابیش خوده، بان که بچیش پیچکارى و واکسین شوه، پوقانه' ترقیده ره غژژ غژژ بجوه، در اشتکى پوقانه هوایى ره تجربه کنه نه طیاره' بى پیلوته، بان که بچه تو به بچه او و بچه' او به بچه' تو پشتک بته و از درخت خانه' تان اشتکانه سیب و آلوبالو بدزدند، نه مال ملته... بان که همه خوبیهارا تجربه کنند، جوهر انسانیت هم ورسره.

 

 

 

نوت: جنبه' پوقانوئ صلح که اینقدر مثبت است، از جوانب بشرى، اجتماعى، اقتصادى و غیره و غیره اش خو نپرس و نپرس!

 

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۴۱

 

 

یه روزی همه‌ی زخمهای زندگی خوب میشه...

اما بعضی حرفا هیچوقت فراموش نمیشه...

نه که چون حرفه تلخه، نه؛

چون کسی بهت میگه که انتظارشو نداشتی...

رفتار بعضی از آدما هیچوقت از ذهنت پاک نمیشه شاید اون رفتار از نظر خیلیا، بد نباشه اما فقط خودتویی که میفهمی چقدر به خاطر رفتارش داغون شدی...

بعضی وقتا باید سکوت کنی و فقط به خاطر خودت پیگیر چیزی نشی

اما هیچوقتم یادت نمیره که چی بهت گذشت تا گذشت...

 

 هوای زبون خودمون و دل دیگری رو داشته باشیم.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۷ ، ۱۷:۱۳

 

 

 

 

یکی از آرامگاههای اهل سنت در شهر هرات است اما میزبان بسیاری از اهل تشییع نیز بوده و هست و روزهای چهارشنبه هم مختص بانوان است

مهمترین و با سند ترین روایت از خواجه غلطان ولی این است که:

خواجه غلطان وقتی به سمت هرات می‌آمد از جانب کوهی وارد شهر هرات شد درین حال گفت که این شهر شهر اولیا است و هر چند قدم آن آن اولیایی خفته‌است پس من نمی‌توانم روی آن گام بگذارم که توهین به آنان خواهد شد . پس تصمیم گرفت که غلط زنان وارد شهر شود تا به گفته خودش گام بر خاک اولیا نگذارد . و او در همین چرخش نیز جان به جان آفرین تسلیم کرد .

شیخ یحیی ابن عمار سجستانی مشهور به خواجه غلتان عارفی بزرگوار و معاصر خواجه عبدالله انصاری بودند که در سال 422ه.قمری که پیر هرات  به سن 26 سالگی رسیده بودند وفات کرده در این محل دفن شدند ایوان عالی شمال مزار شیخ بعد ازعصر تیموریان آباد شده است. در خلف قبر شیخ یحیی قبر علی شریفی هروی متوفی در سال 436 ه.قمری واقع است.

در قسمت شرقی آرامگاه خواجه غلطان زمینی چهار گوش وجود دارد . در بخشی از این زمین سنگ تختی وجود دارد . بازدید کنندگان این مزار معمولا سر خود را رو یا سنگ می گذارند و دو دست خود را جلوی چشمان خود می ‌گیرند و به توصیه مسئول این مزار سوره حمد و فاتحه را می خوانند و سپس با نیروی خود در همان حالی که چشمان خود را بسته ‌اند سه چرخ به دور خود می ‌چرخند پس از چرخ سوم بنا به نیرویی که تاکنون ناشناخته مانده‌ است این چرخش ادامه پیدا می‌ کند و فرد را در سراسر زمین به گردش می ‌آورد بطوری که باید فرد دیگری بیاید و او را از حرکت باز دارد .

کسی که نیت صاف نداشته باشد و یا اینکه عقیده نداشته باشد اصلاً قلت نمی خورد و اگه هم قلت بخورد ممکن است آسیب ببیند.اگر مستقیم برود و یا به سمت قبله قلت بخورد نیتش خوب و اگر نه که نیت خوبی ندارد.اینجوری تعریف می کنندکه در دوره طالبان یکی از فرمانده ها طالبان اومده دراز کشیده تا قلت بخورد اما وقتی قلت خورده چنان به دیوار و اطراف کوبیده شده که  افرادش به زحمت توانستند او رابگیرند

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۱۲