افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک

افغانستان سرزمین کبود

افغانستان،خبر،عکس،کتاب،موزیک


هر جای دنیا میخواهی باش.....
من احساسم را با همین دست نوشته ها
به قلبت میرسانم.....
اما .......
چه کنم با روزی که قلبت صدای فریادم را در میان نوشته هایم نشنود

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین نظرات
  • ۲۰ بهمن ۹۸، ۱۲:۱۴ - دچارِ فیش‌نگار
    اوف 👀
پیوندهای روزانه

۳۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عکس» ثبت شده است

 

 

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری...نامه ای دارم من...

که بدستش بدهی...داخل کوچه که رفتی...

درب سوم از چپ...خانه عشق من است...

درب چوبی که به رویش با تیغ...شعری از من...

اینچنین حک شده است..."برسرت گرهمه عالم بسرم جمع شوند"

"نتوان برد هوای تو برون از سر ما"...خواستی در بزنی...

رمز بین من و او چنین می باشد..

"تق تق تق".."تق تق تق".."تق تق تق"

 

بعداز آن لحظه که در کوبیدی...

سرخود بالا کن...وبه روی دیوار...

نقش یک پنجره را پیدا کن...پشت آن پنجره چشمان تری خواهی دید..

که به در زل زده است...نامه را داخل آن خانه بینداز و برو...

اوخودش می آید...نامه را میخواند..

تو همان روز که آن نامه بدستم دادی...من به راه افتادم...

تاکه از کوچه معشوقه تو رد بشوم...وارد کوچه شدم...

درب سوم از چپ...خانه ی عشق تو بود...

باهمان رمز که یادم دادی...درب را کوبیدم...

وبه روی دیوار نقش یک پنجره پیدا کردم...

هیچ کس پنجره را باز نکرد...بازهم با تردید...

روی در کوبیدم...پیرمردی آمد در برویم  وا کرد...

باصدایی نگران گفت به من... که طبیبی آیا..؟ یا طبیب آوردی..؟

دخترم سخت مریض است...ازدرد فراق... گفتم آری که به درمانش من...

نامه ای از بر یار آوردم... گفت داخل شو...

وارد خانه شدم..صحنه هایی دیدم..سخت پریشانم کرد... دخترک کنج اتاق...

صورتش زرد..." و"...چشمش بسته...

باصدایی لرزان...ناله از عمق وجودش میکرد... من به سویش رفتم...

دستهایم لرزید...

نامه افتاد ز دستم...روی دستان ضعیفش... لحظه ای معجزه ای دیدم من...

که پس از لمس همان نامه تو... دخترک چشم خودش را وا کرد...

وبه آن نامه کمی خیره شد و.... باصدایی لرزان رو به من کرد و پر از خواهش شد.... خواست با تو بگویم این را...

که سراپا عشق است...

ودر آن دنیا هم...

همچنان شیفته دیدن دلدار خود است... نامه از دستانش به زمین افتاد و ....

نفسش بند شدو...

نم نمک چشم از این دنیا بست... من به چشمان خودم دیدم که...

دخترک لحظه جان دادن هم...

نام تو ورد زبانش بوده... و تو اما اینجا...فارغ از دلهره ها...

همچنان میگویی.......

"ای که ازکوچه معشوقه ما میگذری؟؟؟!!!"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۳۳

جمله‌ی "نباشی،نیستم"
لزوما خبر از مرگ کسی در نبود شما را نمی‌دهد..
این یعنی نباشی دیگر آن ادم سابق نیستم
این که آدم سابق نیستم، یعنی دیگر مثل قبل زندگی نمی‌کنم
مثل قبل نمی‌خندم
از خودم عکس نمی‌گیرم
سینما نمی‌روم
هیچ چیز سرذوق نمیاوردم
اهنگ مورد علاقه.....غذای مورد علاقه.... لباس مورد علاقه...هیچ علاقه ایی وجود ندارد
نه سردی بستنی توی چله تابستان رو حس میکنم
و نه گرمای هات چاکلت توی برف زمستان
هیچ حسی وجود ندارد
توی آینه به خودم لبخند نمی‌زنم
شب‌ها به سختی خوابم می‌برد
صبح‌ها..
صبح‌ها با امید چشم‌هایم را باز نمی‌کنم
این‌ها یعنی من دیگر آدم سابق نیستم
این‌ها یعنی: "نباشی نیستم"

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۸ ، ۰۰:۴۳

پیشنهاد اول دوست اجتماعی

پیشنهاد دوم دوست همه جوره

پیشنهاد سوم ازدواج سفید

پیشنهاد چهارم ........ و انگار که پیشنهاد چهارمی دیگر وجود نخواهد داشت...

چطور می شود علت را جای دیگری جستجو کرد وقتی خودِ افراد جامعه قسمت بزرگی از این فاجعه هستند

فاجعه ای که محصولِ نوع نگرش این قبیل افراد به رابطه است

 

درصد خانواده هایی که ازدواج سفید را می پذیرند در اقلیت است

هر خانواده ای تا مدتی دوست پسر و دوست دختر را برای فرزندش می پذیرد

هیچکدام از این خانواده ها هم نمی دانند که فرزندانشان چگونه دارند از خط قرمز ها فراتر میروند و چه رابطه های مجهول الهویه و معلوم الحالی را تجربه می کنند

 

شرایط اقتصادی دامن زده به فرار جوانان از ازدواج

اما ناهنجاری دیگری هم هست که اشتیاق به ازدواج را به حداقل رسانده...

کافی ست دست دراز کنی و آدمی را که می خواهی برای آن رابطه عجیب و غریب و تعریف نشده ای که میخواهی پیدا کنی....

دیگر چیز تجربه نکرده ای باقی نمانده و آن پناه بردن از تنگناها به ازدواج در جامعه کنونی دیگر معنا و مفهومی ندارد

میل داشتن فرزند هم که با جمله ای مثل این " مگه دیوونه ام یه آدم بیگناه رو به این دنیا بیارم و بدبختش کنم " منتفی میشود

این تجربه های پیش از ازدواج از جهاتی شاید خوب باشد اما محصولش آدم های بلاتکلیفی و زخم خورده ای ست که از تنهایی شاکی هستند اما از تشکیل خانواده فراری...

محصول دیگرش افرادی هستند با تمایلات عجیب و غریب، به انحراف کشیده شده و هیچ رقمه ارضا نشده جنسی...

محصول دیگرش افرادی هستند که خودشان را دریغ نمی کنند و به دوستی های عجیب و غریب، چراغ سبز نشان می دهند و انقدر به پوچی در رابطه های متعدد میرسند که در نهایت تنها می مانند...

متجدد تر و شیک تر شده ایم اما نه آنقدر مردانگی مانده که بخواهیم ستون یک خانواده باشیم

نه آنقدر زنانگی که در کنار یک مرد بایستیم و با تدبیر به زندگی سر و سامان بدهیم...

و نه حتی آنقدر خود دار و با وجدان که تنهایی را بپذیریم و پیشنهاد دهنده و پذیرنده این چنین رابطه هایی نباشیم...

جوانانی داریم بدبین به جنس مخالف، ترسیده از تشکیل خانواده و شاید هم که حق با آن ها باشد که در این ناهنجاری اجتماعی هستند و می بینند و وقایعی تلخ و بیمارگونه تجربه می کنند

و درصد قابل توجهی از آنهایی هم که همت می کنند و ازدواج می کنند چند ماه بعد سر از اتاق های مشاوره در می آورند با داستان هایی که از شنیدنش گوش مخاطب سوت می کشد و شاید تنها آنجاست که عمق فاجعه ی روابطی که از تجرد تا تاهلِ این افراد مسیری رو به زوال داشته، تمام و کمال آشکار می شود

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آذر ۹۸ ، ۰۳:۴۴

 

 

باد تکنولوژی چادری ها را با چادرهایشان برد


دلت که بال نداشته باشد
عاشق پرواز که نباشی
زمینی میمانی..... 
و از فرشته بودن تنها یک نقاب بر چهره ات میماند

 

 

اگر
چادر لباس جهاد است
چرا چادری ها اسیر خودنمایی و دلبری شده اند 
اگر
چادر تمرینی برا عفیفه بودن است
چرا باد تکنولوژی چادری ها را خمیده کرده است؟
دین داشتن به چادر نیست
دین که نداشته باشی اسیر دنیا میشوی به خودنمایی و دلبری های دنیوی بسنده میکنی و از معبودت و عاشقانه هایش دور میمانی
تکنولوژی اگر چادری ها را با چادرهایشان نمیبرد
عکس گرفتن بر سر مزار یک شهید گمنام برای خودنمایی 
عکس گذاشتن و نظر پرسیدن از دیگران درباره پوشش و ارایش
و
لایو گذاشتن با ارایش و خنده و مسخره بازی در حرم با یک مرد نامحرم و یا با بینندهایی نامحرم مناسب یک خانم عفیفه و با حجاب نیست 
چادر حرمت دارد بانو......

 

 

چادر،جانماز و سجاده ،عمامه،عبا،تسبیح،قران و.... برای فخر فروشی و خودنمایی نیست همانگونه که نشانه ایمان و نزدیکی به خدا نیست

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ آبان ۹۸ ، ۰۳:۳۱

ما قرار گذاشته بودیم

محرما

من روسریِ مشکی سرم کنم و شکلِ لبنانیا ببندمش

اونم پیرهن مشکی تن کنه و ریش بذاره و دل ببره ازمن....

دوتایی بریم هیئت یا بزنیم به دلِ دسته هایِ عزاداری

اون بپره اون وسطُ و زنجیر بزنه، منم از دور نگاهش کنم و تو دلم آرزو کنم کاش ماهِ عسلمونُ کنارِ ضریحِ خودِ آقا سیدالشهدا باشیم و متبرک کنیم زندگی قشنگمونُ..

ما قرار گذاشته بودیم، یعنی نذر کرده بودیم

پنج تا محرمِ اولِ زندگیمونُ

شیر کاکائو بدیم یا شربتِ زعفرون تو حسینیه روزِ عاشورا و هی تو دلمون قند آب شه که همُ داریم، که یه ساله دوساله، پنج ساله کنارِ همیم، اصلا مالِ همیم...

ما قرار گذاشته بودیم

پسرمونُ روزِ عاشورا با سربندِ "یا علی اصغر (ع)" ببریم دسته و حسیـنی بار بیاریمش و دخترمونُ زینبـی....

ما قرار گذاشته بودیم

هزارتا محرمُ، کنار هم سر کنیم، کنارِ هم سینه بزنیم، اشک بریزیم، عزاداری کنیم، نذری بدیم...

نمیدونم اما کجا، لایِ صدایِ کدوم طبل و زنجیر تو کدوم دسته یهو هُررری از دلش افتادم که حالا هر عاشورایی که میاد و میره من جایِ اینکه تو دسته نگاش کنم و قنج بره دلم از بودنش، تو خونه میشینم و گوشامُ میگیرم و با هر صدایِ طبلی یهو هُررری وجودم میریزه و دلم زیر و رو میشه

یهو عین پتک میخوره تو سرم قول و قرارایی که گذاشته بودیم

با هر صدایِ طبلی یهو

نبودنش آوار میشه رو تنم، یهو هوار میشه رو سرم...

 

 

 

 

 

دستش را گرفته ای

میان جمعیت نگاهت میکند

دستت را میفشارد...

میگوید چقدر لباس مشکی به چشمانت می آید

راست میگوید

نگاهش میکنی

چشمانت را میبندی و میخندی برایش

یک نفر

از آنسوی خیابان

لا به لای همان جمعیت

نگاهتان میکند

و هم صدا با گریه ی عزاداران

زیرِ گریه میزند...!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۴:۳۷

میدانید هرزگیها از کجا شروع شد؟
از انجایی که توی گوشمان خواندن شریک زندگی تان را باید خودتان انتخاب کنید ولی
نگفتن پسرم.... دخترم..... باید پای انتخابت بمانی
انتخاب امروز دوست شد
انتخاب فردا معشوقه شد
انتخاب بعدی صیغه شد
انتخاب بعدی ازدواج سفید
اخر هم دنبال پاک ترین و چشم و گوش بسته ترین برای ازدواج دائم
و در پس آخرین انتخاب یک فکر درگیر ماند که با ازدواج هم به آرامش نرسید

 

هَرزِگى،
فقط تماس دو بدن نیست..!
هرزگى میتواند فکرى باشد
اینکه از فکرِ معشوقى که کنارمان نشسته بیرون برویم و به فکرِ دیگرى باشیم، هرزگیست..!
اگر چیزی فراتر از اویی که زمانى، با عشق و علاقه ى شدید انتخابش کرده ایم، باشد، دچارِ تغییرات فکرىِ غلط شده ایم.
ریشه ى همه ى این تغییرات، کسى است که
یک زمانى،
در یک مکانى،
دل به عشقِ دروغین اش بسته ایم
و
حالا، تقاصِ این حماقتِ گذشته را، شخصى میدهد که تا پاىِ جانش هم که شده، دوستمان دارد
و
ما، در فکرِ اویى که نیست و نابود شده هستیم..!
هرزگىِ بزرگیست..!

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۸ ، ۰۳:۲۳

عشق یا هوس؟کدام؟

گاهی در عشق هم انسان سر خود را کلاه میگذارد

راستی مرز میان عشق و هوس کدام است؟

آیا دلدادگی در هر مرتبه و نسبت به هر چیز و هر کس عشق است؟

عشق مجازی =علاقه های زد گذر و شیفتگی های بی ملاک و بی مناسبت است

از این رو این گونه عاشقها با غورهایی سردی شان میشود و با کشمشی گرمی شان

دمدمی مزاجند یک لحظه عاشقند لحظه بعد بیزارند امروز هوا خواه سینه چاکند فردا دشمن کینه توز

این رسم عاشق نیست

عاشق اهل وفاست عاشق خانه دلش را مهمانسرای یک دوست می کند

آن کس هر روز در پی دلداری است و عاشق هزار معشوق است دروغ می گوید دامی گسترده تا صید کند

عشق کالایی نیست که بتوان به مشتریهای بسیاری فروخت و همه را راضی نگه داشت

خداوند در سوره احزاب آیه 4 فرموده است:   ((خداوند برای کسی دو دل در سینه قرار نداده است))

عشق انسان را فداکار ؛دست و دلباز؛از خودگذشته؛بی باک؛ایثارگرو....میسازد پس آنکه در دام نفس گرفتار است و از خود بیرون نمی آید و ترسو و خودخواه است و هرگز صحنه ایثار در زندگیش نبوده و نیست چگونه مدعی عشق است؟

عشق بحری است که چون بر سر طوفان آید

دست شستن ز متاع دو جهان ساحل اوست

....................

رمز عشق تو به ارباب هوس نتوان گفت

سخن از تاب و تب شعله به خس نتوان گفت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۸ ، ۰۵:۳۵
اولین کسی که بر علیه دیکتاتوری عظیم فرعون بپا خواست یک مرد نبود یک زن بود.... بانو آ سیه. 
اولین کسی که کعبه را آباد کرد مرد نبود زن بود.... بانو ها جر 
اولین کسی که خونش برای اسلام ریخته شد مرد نبود زن بود... با نو سمیه 
اولین کسی که مالش را در راه اسلام داد مرد نبود زن بود.... با نو خدیجه 
اولین کسی که در برابر احکام جاهلیت طلاق شکوه نزد خدا برد و خداوند هفت آسمان به حرفش گوش داد مرد نبود زن بود سوره مجادله آیه یک.... بانو خوله
 اولین کسی که سعی صفا و مروه را انجام داد و اکنون میلیون ها حاجی باید حرکات آن زن را بجا بیاورن تا حج آنها مورد قبول واقع شود...بانو هاجر
 تنها کسی که با همه مخالفت ها وارد معبد اورشلیم شد.... بانو مریم  
واما کسی که کاخ یزید را به لرزه در آورد....بانو زینب بود 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۵۹

 

 

 ما یه معضل داریم اسمش کمبود ج ن س ی و یا کمبود های عاطفی یا حمایتی و روحی هست ما بخاطر باورهای دینی و افراطی تحت فشاریم وقتی میترکیم یا هرزه گی مردانه - زنانه یا قانون صیغه موقت و ... اینها از توش میزنه بیرون!!

که حتی همین صیغه هم نتونست این بحران رو حل کنه و خیلیها به روشهای خلاف و ظاهری اسلامی وارد همین معقوله میشن

این مطلبگویای احوال بعضیا در جامعه است که زخمها رو پیدا میکنن و از کمبودها سواستفاده میکنن و دایه مهربانتر از مادر میشوند و شرمنده به زبان اوردن بعضی کلمات شرم اوره و مطلب رو باز نمیکنم ومجبور شدم با این مثالها مطلب رو بنویسم  اگر نگاهی به جامعه بندازید خودتون میفهمید

 

 

روی صحبت با اقایون یا خانم ها نیست اصلا جنسیت مطرح نیست و امکانش هست هر کسی باشه

 خانم ها و دختر خانم ها

که هر اندازه هم بگویند و ادعا کنند زرنگ هستند ولی باز هم متاسفانه بخاطر ذاتی که دارند یک مرحله از آقایون عقب هستند

مگه دوره های فشرده و جبرانی دوز و کلک و نامردی را یه عمر گذرونده باشند !

این تجربه چیزی نیست که مثلا با گرفتنمچ یه بقال برای دله دزدی 1000 تومنی و ... بدست بیاد این تجربه را کسی میتونه بگه داشته که هست و نیستش رو ازش گرفته باشند - شرافت و انسانیتش رو

و خب چنین ادمهایی اونقدر اذیت می شوند که اگر هم یه زمانی فرشته بوده اند الان دیگه نیستند و خودشان هم یه خون آشام خطرناک تر از خون آشام های کهنه کار هستند !

چرا؟؟

چون اینها هنوز میش هستند اما از درون گرگ شده اند و خب میش رو میبرن لابلای بقیه میش ها و نیمه شب ماه که کامل شد یعنی در اولین فرصت ممکنه این تغییر جنسیت ذاتی را با ریختن خون چند تا میش دیگه جشن میگیرن و اسمش رو میگذارند انتقام !!!

خب اخه روانی اگه میخواهی انتقام بگیری میش های بدبخت چه گناهی دارند اگه خیلی زورت میرسه برو سراغ همون که این بلا رو به سرت اورده.اشتباهی که یک گرگ صفت در حق تو کرد تو در حق دیگری نکن

حال که دوره خون اشامی رو گذرانده ای و بارها این طرف و ان طرف مورد خیانت و دزدی و دروغ  و ... قرار گرفته ای خواهش میکنم تلاش کن خوش آشام بهتری باشی و ادمهای دیگه را به این دام نکشونی.

 

خون اشام هم که میخواهی باشی باش ! اما زمانی موجود دیگری بوده ای ! به حرمت ان گذشته دور و یا نزدیکت که بر باد داده ای خون آشام بهتری باش! تا انتهای سیاهی ها نرو! اگر قرار است خونی بخوری یک قربانی داشته باش ! همه را برای فقط یک وعده نوشیدن خون قربانی نکن! اگر همه خون آشام باشند خودت هم خونی برای نوشیدن دیگر پیدا نخواهی کرد! برای بد بودنت حدی تعریف کن

 

 خون اشامهای عزیز همه جامعه مثل شما نیستند هنوز هم فرشته هایی وجود دارند که شاید در چشمان شما شیطان صفت نمود کنند 

میشد برای بد بودن هم درجه تعریف کرد  با خودت که صادق نباشی وجدانت میرود - وجدانت که رفت نور خدا هم می رود - نور خدا هم که رفت تو چهلچراغها ببند و درخشان شو ولی بی فایده است از درون مرده ای - پوسیده ای - تیره ای - تاریکی! برای خودت فتوی میدهی و خودت را عالم حق میدانی ! کم کم ادعای خدایی هم میکنی! همه چیز میشوی درحالیکه هیچ چیز هستی ! 

 

 لعنت به هرچه کلمه دوسته- عشق و... اخمهاتون رو هم در هم نکشید  به هیچ ادمی هم بد بین نیستم مثله بعضی دیوانه ها که به سایه خودشان هم شک و تردید دارند. نه من حالم خوبه و شکاک و .. هم نیستم ولی حرفم سر دلیل و منطق هست.

 

..............................

 

نتیجه گیری : به دنیا و ادمهاش نه امیدوار باش نه اعتماد کن و نه دلبسته باش و نه و نه و نه و نه و نه !

اینجا چیزی برای شادیت وجود ندارد مگر اینکه خودت حداقل با خودت صادق و مهربان باشی 

 

 انسانها ظلم را با ظلم پاسخ می دهند. کمتر کسی را می توان یافت که بعد از مظلوم واقع شدن ظالم نشده باشد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۳:۵۳

آنچه که در افغانستان به عنوان گله، قلین، قلینگ، پیشکش، درگه گیری، ته دعایی، پدر وکیلی، پای ملک، خرکورمله، پدرنالتی، سرشکن، طمایی، و... مرسوم است.معادل همان شیربهاست و نرخ ان معمولا با نرخ روز تغییر کرده و بسته به  منطقه.طائفه , قومیت متفاوت است و مبلغی توافقی فی مابین خانواده داماد و عروس است

در حال حاضر این مبلغ از ده میلیون شروع و تا صد میلیون تومان متغییر است  

در بین پشتونها معمولا این مبلغ از تمام قومیتها بالاتر بوده و دلیل آن این است که پبشکش علاوه بر شیربها مهریه دختر نیز محسوب میشود اما جدیدا در بین پشتونها نیز این رسم دچار تغییراتی شده و با توجه به اجباری شدن ثبت ازدواجها و دریافت نکاحنامه(عقدنامه)مهریه نیز اضافه شده است که برای آنها در حال حاضر کاملا سوری بود است

اما در بین شیعه مذهبان و قومیتهای دیگر این گله جدا از مهریه محسوب میشده و میشود و مبلغ مهریه جداگانه تعیین میگردد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۳۷